بچه ها بین منو مادرشوهرم یک انرژیه فوق العاده منفی وجود داره ب حدی ک هر وقت ببینمش کوچکترین ضرری که میخوره شکستن ظرفه خیلی خیلی خیلی انرژی منفی داره بقرآن تو عمرم چنین چیزی ندیده بودم نمیدونید که با چشماش نفرت پرت میکنه قشنگ میفهمم من اصلا نمیرم خونشون ولی اون میاد دم در اسم دخترمو صدا میکنه میاد تو ک یعنی تورو حساب نکردم وقتی ام ک میاد امکان نداره بدون دلخوری بره منم چرا دروغ بگم جدیدا مثل خودش شدم اصلا نمیدونید ک چنان فس میشه انگار کل خونم رنگش سیاه میشه انگار غبار انرژی منفی سالها رو وسایلامم نشسته خیلی زیاد بخدا ندیدید همچین چیزیو چکار کنم ک دیگه نیاد نبینمش
نمیخوامش
نمیخوام دیگه ببینمش میخوام زندگی کنم وقتی میاد و میره تا یک هفته حالم انقدر بد میشه انگار داروی فس بودن زده نمیدونید که

شما موج منفی ب خودت نده
از بس متنفری ازش اینطور تلقین میشی

خودت به خودت انرژی مثبت بده موقعی که میاد اسفند دود کن دردو پنجره هارو باز کن بعدم اگر کودورتی هست سعی کن از بین ببری تا خودت ارامش بگیری چون اون مادر همسرته و تو نمیتونی بچتو‌شوهرتو ازش بگیری پس خودت سعی کن تلاش کن همه چیو مثبت کنی تو تلاشتو‌بگن بزار تو با گذشته باشی

تا میاد یه اسپند دود کن باهاشم سنگین رفتار کن ک دیگ نیاد

وقتی میاد صدقه بده
اسفند هم دود کن
آیت الکرسی چهارقل بخون
خیلی تاثیر داره در رفع انرژی منفی

پدر و مادر هرچیم باشن بزرگتر ما هستن احترام بهشون واجب شما مگه خودت پدر ومادر نداری دوست داری همسرتم همچین حسی ب مادر شما داشته باشه؟ بجای نفرین اینا اول ب درون خودت مراجعه کن سعی کن رفتار خودتم تغییر بدی نفرت و دشمنی بزار کنار تا خودت ب ارامش برسی

بالاخره مادر همسرته

خودم انجام ندادم ولس شنیدم خیلی اثر داره وقتی اومد ۹ تا سوره کوثر بخون فوت کن سمتش وقتی هم رفت همون جایی که نشسته بود رو یه خورده خیلی کم نمک بریز
چن بار تکرار کنی دیگه نمیاد

منم اسمش و نیار وااااقعا انرژی و بار منفی داره واسم وقتی وارد خونم میشد تن و بدنم سست میشد چون فقط برای سرک کشیدن و فضولی میومد که چی گرفتم چی دارم ......الان ۲ ماهه خدارو هزاااران مرتبه شکر نه اون اومده البته من از وقتی که حامله شدم اصلا نرفتم امیدوارم که اونم دیگه نیاد دخترشم که فقط برای اینکه جلوی مردم زشت نباشه بعد زایمانم یکی دو بار راه دادم بعدش دیگه جواب تلفنش و ندادم خودشم فهمید که جاش دیگه تو خونه من نیست

من به انرژى منفى اعتقاد نداشتم ولى دقيقا يه نفر از نزديكانم هست وقتى حتى اسمش مياد من ناخودآگاه نفس تنگى ميگيرم مضطرب و پريشون ميشم، از نزديك ببينمش كه خيليييى حالم بد ميشه حتى در حالتى كه داره با خنده و خوشرويى باهام صحبت ميكنه. اصلا نميدونم چرا و خيليم سعى كردم بهش فكر نكنم ولى انقدرررر ناخودآگاهه كه تمام بدنم ذهنم روحم قفل ميشه و عرق سرد و ضربان قلب بالا و …

گلم ذکر لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم رو بگو.و اینکه انقدر بهش حس بد داری و منتظر اتفاق بدی اینجور میشه اینطوری خودت اذیت میشی

وقتی میاد جواب ندین