سوال های مرتبط

مامان کیان عزیز مامان کیان عزیز ۲ سالگی
مامانا از دیشب چندتا تاپیک دیدم که بچم بی عرضه است نمیتونه بچه های دیگرو بزنه !
بعد میبینم زیرش کامنت میذارن که بهش بگو هرکی زد توام بزن
مامانای عزیز دوره این حرفا تموم شده اگه تک تک ماها بدونیم چه جوری بچه رو تربیت کنیم دیگه فردی وجود نداره که بخواد بچه رو بزنه و‌ بچه ماهم مقابل به مثل کنه
لطفا بچه های خودمون رو درست تربیت کنیم بهشون یاد بدیم حق نداره کسی رو بزنه ! حق نداره کسی رو هل بده ! حق نداره حرف بزنه
اگه این رفتار ها ازش سر زد با اقتدار جلوشو بگیرید نه اینکه بخندید و بگید بچم از پس خودش برمیاد
اخه این طرز فکرا ! این روش های تربیتی تا کی باید نسل به نسل ادامه پیدا کنه !
چرا فکر میکنید بچه ایی که میزنه زرنگه !
چند وقت پیش جایی بودم دیدم پدر مادر بچه دارن میگن خوراکیتو به بچه های دیگه نده ! من اونجا دخالت کردم گفتم چه اشکالی داره از خوراکیش به دوستش بده !؟؟ چه اشکالی داره مهربونی کردن رو یاد بدیم بجای خودخواه بودن ! اون لحظه از من پذیرفتن و‌گفتن درست میگی ولی امیدوارم در ذهنشون حک شده باشه !

❌مهربونی رو آموزش بدیم بجای رفتارهای پرخاشگرانه و خودخواهانه ❌❌
مامان ادیب کوچولو مامان ادیب کوچولو ۲ سالگی
در روزگاری که جوانِ جاهلی بیش نبودم😁
هر خانواده ای رو که میدیدم تک فرزنده، واسم قابل هضم نبود!
میگفتم چطوری وقتی خودشون خواهر و برادر داشتن، این نعمت رو از بچه‌شون دریغ میکنن!؟
واسم همیشه سوال بود که چی میشه یه خانواده تصمیم میگیره تک فرزند باشه!!!؟؟؟
(که ای کاش واسم سوال نمیشد و قضاوت نمیکردم) 😑
قبل از بارداری با همسرم تصمیم گرفتیم دو تا بچه داشته باشیم و اونم پشت سر هم!
یعنی خودم میخواستم تفاوت سنی شون کم باشه و مثل جمله ی معروفِ "دوتایی با هم بزرگ میشن" بشه،
که نشد!!!
همیشه فالِ نخ و حلقه که واسه من میگرفتن، یدونه بچه نشون میداد اما من قهقهه میزدم از خنده که بابا چرت و پرته من دو تا بچه میخوام😂😂
امااااااا..
تصور من از بچه چیزِ دیگری بود😁 یعنی هر چی فکر میکردم.. کاملا برعکس شد! و این بازیِ روزگاره که میخواد قدرتشو به رخت بکشه😞
چرا من یادم نمیره سختیای بارداری و زایمانِ وحشتناکمو درد شیردهیو رفلاکسو اضطراب جدایی شدید و حرف و حدیثایی که بچت فلانهو بیساره ُ... وَ وَ وَ😵‍💫
تا دست و دلم نلرزه واسه بچه ی بعدی😞
با اینکه خیلی جسورم اما این مورد رو اصلا اصلا جرأتش رو ندارم😞
اگر اینایی که گفتم یادم میرفت یا شبیه به تصوراتم میبود.. الان باید اسممو تغییر میدادم
مینوشتم مامان ادیب و هسته خرما🥲
سهم من این نبود.. دلم بازم بچه میخواست🥲💔
اگر روزی خدا خواست و سورپرایزم کرد
خیلی خوشحال میشم چون به خدای خودم کاملا ایمان دارم و من در برابرِ تمام سختی‌های احتمالی تسلیمم🙏🏻🩵
اما اصلا به خواست خودم مطمئن نیستم که بدونم میتونم از پس سختی های احتمالی بر بیام یا نه
چون من از آینده ناآگاهم
و تنها خداست که میداند💙