۱۲ پاسخ

🌸🌸🌸🌸👏👏👌👌👌👌آمین

ایشاالله، انشاالله و ان شاءالله گفتن چه تفاوتی دارد؟
ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) .
انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم.(نعوذبالله) (استغفرالله) .
ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود.(به خواست خدا) .

اااا روز تولد من نوشتی اینو😅

نامدار باشه عزیزم 😍😍

ایشالله که سالم بغلش کنی

دقیقا همینه هرچیزی رو با اعتقاد قلبی بخوای همون میشه من خیلی اعتقاد دارم بهش❤
انشالا گل پسرت همیشه سلامت باشه

خیلی اسم قشنگیه عاشق این اسمم امام زمان نگهدارش باشه نامدار باشه 🥰🥰منم دوراز جونتون پسرمو تودلم به همین اسم صدا میزدم ولی شوهرم نزاشت تو شناسنامه بزاریم اسم مذهبی دوست نداشت راضیم کرد مهرداد بزاریم

عزیزم چیشد زایمان کردی بچت ب دنیا اومد ب سلامتی😍😍

😎😎😎😎😎

عزیزدلم ان شاءالله صحیح و سلامت بغلش کنی😘😘
التماس دعا 🤲

انشالله عزیزم بسلامتی بدنیا بیاد خوش قدم باشه

😍😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان آرن مامان آرن ۱ ماهگی
پسرم که به دنیآ اومد اون اوایل ساعت مشخصی برای خواب و بیداری نداشت ... خب خیلی کوچیک بود و زردیش کمی طول کشید و بعدش شرایط خونه مناسب نبود که اوکیش کنم ... هفت هشت روز اول بین 9 تا 10:30 شب می خوابید و ساعت 6 صبح بیدار می شد و دیگه نمی خوابید تا 8 صبح. (چند تا صبح برای شیر بلند می شد). بعد از چهار پنج روز که کمی بزرگتر شد و شرایط مهیا شد سعی کردم الگوی خوابش رو تنظیم کنم که خوب و بیش تر بخوابه تا رشد بهتری داشته باشه ! اول از همه باید یک سری قوانین رو برای خودم تعریف می کردم و بعد پسرم رو مطابق این اصول خواب ، می خوابوندم ! البته از زمان تولد یه سری قوانین رو مهیا کرده بودم .. اینم بگم که نوزادان چند ماه اول خوابی خرگوشی دارن و کوتاه کوتاه می خوابند و بیدار می شن !

1: از همون زمان تولد شب که خواست بخوابه اتاق تاریک باشه حتما ! برق اتاق خواب رو خاموش کنید و بذارید نوزاد به مرور عادت کنه که تاریک شد بخوابه ( پسرم عادت کرده و اگر روشن باشه نمی خوابه و با خودش بازی می کنه)

2: هنگام دادنِ شیر شب هرگز چراغ رو روشن نکنید ! بچه بزرگ تر که شد فرق نور و تاریکی رو متوجه می شه و می دونه نور ینی وقت بازی و نخوابیدن ! پس روشن نکنید وسعی کنید با نور گوشی یا یک چراغ بسیار کم نور و کوچیک بهش شیر بدین ! ( پسرم رو از روز اول همین طوری شیر دادم و عادت کرده بود به این وضعیت ! طوری که خیلی زود فرق نور و تاریکی رو تشخیص داد) !
مامان کوچولو بچه مامان کوچولو بچه ۵ ماهگی
سلام بچه ها طولانیه ولی خواهش میکنم بخونین و خواهرانه کمکم کنین❤️
بچهها من سال پیش محرم نذر کردم روز تاسوعا که بچه دارشم و شعله زرد درست کردم پخش کردم گفتم اگ نذرم براورده شد هرسال اینکارو انجام میدم بیشترشم میکنم..قربون امام حسین برم،باردار شدم و از اول قصدی نداشتم اسم خاصی بزارم تا از اسم رادمهر خوشم اومد ب شوهرم گفتم اونم عاشقش شد..من بارداری خیلی سختی داشتم تو دوران بارداریم دختر عمه م گفت اسم ائمه بزارین که راحتتربشه همهچی برات..ازونموقع تا الان وسواس فکری گرفتم همش با خودم درگیرم،درصورتی که از اول قصد گذاشتن اسم خاصی نداشتم و نذرم چیز دیگ ای بود اما کل بارداریم با فکرو خیال این حرفش گذشت..دیدم اینجوریه گفتم تا ۷روز ی اسم مذهبی صداش میکنم..بعدش میبرمش زیارت امام رضا بعدش مراسم شیرخوارگان..ولی همش حرف دختر عمم تو ذهنمه درگیرم همش میگم نکنه خدا ناراحت شه ازم ..با شوهرم صحبت کردم گفت این فکرارو نکن دیگه اسمشو انتخاب کردیم به همه هم گفتیم
شایدم هورمون بارداریه چون هیچوقت انقد حساس نبودم اخه شما یکم ارومم کنین🥲
مامان اقا امیرمهدی🩵 مامان اقا امیرمهدی🩵 ۳ ماهگی
پارت ۷
دیگه اونجا بود که اوج نا امیدی رو تجربه کردم ماما رفت و من موندم و یه دنیا غم و درد و خواب
بابام روز قبل زایمانم رفته بود ماموریت امنیتی عراق و ما هم خیلی به هم وابسته ایم منم خیلی دلم گرفته بود از اینکه بابام پیشم نیست
و امیر مهدی هم ماجرای اسمش بر میگرده به نیمه شعبان که من نمیدونستم بچم چیه ولی از روی جوگیری گفتم اگر بچم پسر بود میزارم مهدی بعد چن روز پشیمون شدم بخاطر اینکه قل دومم از بین رفت و من همون روزا خواب دیدم که یه خانومی اومد بهم نشون داد که بچم پسره و با ناراحتی عدد ۳۱۲ رو نشونم داد و رفت و وقتی پرسیدم گفتن که چون من پشیمون شدم از اسم مهدی و پسرم ان شالله یکی از سربازای اقا میشه و چون تو گفتی دیگه اسمشو مهدی نمیزارم از ۳۱۳ تا یار امام یکی کم شد تا بهت بفهمونن این پسر سرنوشتش فرق داره
خلاصه ساعت یازده بود خیلی دلم گرفت زدم زیر گریه ولی نه از درد
از تنهایی... گفتم امام حسین امام زمان شماها تا الان همیشه کنارم بودید بابام اسممو نرجس گذاشت که شما حواستون به صاحب اسم مادرتون باشه و خدایی تا الان همیشه هوامو داشتید موقعی که بابام هم پیشم بود ولی الان چرا نیستید و کمکم نمیکنید حالا که بابام کنارم نیست و بیشتر از هر وقت نیاز به یه آغوش پدرانه دارم و حالا که سربازتون تو شکممه ..حسابی قهر کردم ازشون و ناراحت بودم هق هق گریه میکردم