۲۲ پاسخ

خاک بر سرش چی میخواد ازین زندکی که نداره

همون لحظه ای کاش زنگ می‌زدی به کلانتری

خدا لعنتشون کنه فکرنمیکردم هنوز همچین آدمایی پیدا میشه خدا کمکت کنه عزیزم

مامانت چیزی نگفت بهشون؟جلوشون وای نستاد؟؟

با ١٢٣ تماس بگيريد
ميان

😔😔😔

ای وااای خدا خودش کمکت کنه زهرا جان

خوب یه کاری کن ، شانستو امتحان کن برو در خونشون زنگ بزن ۱۱۰ بیاد بلکه بچه اتو بهت بدن، بگو روز دادگاه هر حرفی دارید بگید ،فضولی نشه با شوعرت از قبل مشکل داشتی یا یهویی حرفتون شده و اینکه این ماجرا شده

الهی🥲

حتا اگر تو ترک خونه کردی هیچ نترس تو میتونی ی بخاطر امنیت جانی که خودت بچت نداشتی اومدی بیرون بچه هم هرجور باشه با مادره تا ۷سال حق بهش نمیدن

برو کلانتری خب چرا نشستی؟؟؟؟

همین الان برو شکایت کن تا دیر نشده

منم اینو تجربه دارم
شیش ساعت بعد برش گردوند چون عرضه نداشت بچه داری
فقط میخواست متو زجر بده
تو این شیش ساعتم پیر شدم

چی شده عزیزم چرا ناراحتی

حداقل پدر بی رحم ب بچه خودش رحم میکرد

به چه حقی آمده بچه را با زور برده برو شکایت کن

باید زنگ میزدی پلیس چرا بچتو اجازه دادی ببرن

خدالعنت کنه هرچی مرده

چرا شما ک همیشه تاپیک میزدی خوب بودین ب هم خاک تو سرشون چقدر وحشی

خدا لعنتش کنه برو سریع کلانتری بگو بچمو به زور گرفتن ازم با مامور برو درخونه

الهی . آروم باش می‌دونم خیلی سخته . جدا شدین؟

وااای😑😑😑😑😑

سوال های مرتبط

مامان باران کوچولوم مامان باران کوچولوم ۲ سالگی
چفد سخته مادر بودن، از صبح ک بیدار میشم تا اخر شب سعی میکنم مادر خوبی باشم براش،ولی ی جاهایی از دستم در میرع🙂💔امروز غروب عصرونه نخورد، ظهرم زیاد غذا نخورد شب هم غذا نخورد یکم سیب زمینی سرخ کرده خورد و خوابید،عصری بردمش پارک با ابجیم، اندازه ۲ ساعت بازی کرد اومدیم، یهو لج کرد سر چیز مسخره،باباشم با تلفن صحبت میکرد با صاحب بار این میرفت ور گوش اون جیغ میزد گریه میکرد هرکار میکردم اروم نمیشد اصن بغل من نمیومد، باباشم یکی محکم زد ب کمرش طوری ک جای ۵ تا انگشتش موند رو کمر بچه🥲انقد نشستم گریه کردم، با باران دوتایی گریه میکردیم، سعی کردم ارومش کنم، اروم نمیشد، از حرصصصص زیاد الکی خندم میگرفت ی لحظه اوووج گرف گریه ش ب خودم گفتم نکنیاااا ک یهو دستم خیلی بی قرار رفت تو صورت باران🥲💔 اصلااااا دست خودم نبودم اعصابم زد ب دستم، بچم هی با گریه میومد صورتمو نگاه میکرد ببینه واکنشم چیه،😕😕ب هیچ سراطی مستقیم نمیشد ک گولش بزنم، طوری بود ک میگفت اصلا ب من دست نزن،خلاصه بعد از کلی گریع بیهوش شد از خواب،
همش میگم بچه ۲ ساعت پارک بهش خوش گذشت اومد خونه از دماغش در اومد،شب ک میشه غصه عالم میریزه رو دلم بابت باران،حس میکنم خیییلییی کم میزارم براش،😔