۳ پاسخ

من که هیچ کدوم از حرفاشون قبول ندارم خوشم نمیاد بعدشم اونام کتاب خوانند دیگ همونا رو هم به بقیه میگن ولی زندگی واقعی با کتاب خیلی فرقشه

منکه دخترم کلاس نقاشی میفرستم وپک کتاب بچه باهوش من باهاش کار میکنم حیلی زرنگتر ازهمسن وسالاشه

من فعلا تصمیم گرفتم ۳ روز در هفته هر بار یک ساعت کلاس زبان بفرستم

سوال های مرتبط

مامان nil مامان nil ۳ سالگی
‏یه باوری وجود داره که خانما بعد ۳۵ سالگی باردار نشن یا مثلا کسی بعد ۳۵ سالگی ازدواج کرده کمتر به فکر بچه باشه و اینا
عرضم به حضورتون که مطالعات برعکس اینو نشون میده!
اگر سن مادر در هنگام بارداری آخرین فرزند ش بالاتر از ۳۳سال باشه احتمال اینکه از ۹۵٪ همسالان خودش بیشتر عمر کنه افزایش پیدا میکنه! حتی در صورت بارداری بعد از سن ۳۳ سال، احتمال بقا مادر تا سن بالاتر بیش از دو برابر مادران زیر ۲۹ ساله!
عجیب‌تر اینکه مطالعات مختلفی هست که میگن سن بالای مادر هنگام بارداری آخر و افزایش بقای مادر ارتباط داره! حتی با افزایش تعداد فرزندان بقای مادران را هم افزایش می‌کنه. مادرانی که بیش از ۳ فرزند داشتن شانس زندگی طولانی‌تری داشتن!
حالا حرف این نیست که بچه دار بشید حتما😁 ولی اگه بچه دوست دارید از حرف مردم و اینا نترسید. اگر دیر ازدواج کردید هم خیلی نگران نباشید. مثلا دهه شصتیا الان تو این برهه هستن برای بارداری در صورتی که در جامعه ممکنه برای دیر بچه‌دار شدن حرف بشنون. گوش ندید به این حرفا کاری که دوست دارید رو بکنید

مهم‌تر از همه اینا مشورت با پزشکه چون بارداری یه فرایند منحصر به فرده و ممکنه بدن یک خانم امکانش رو داشته باشه و بدن خانم دیگری نداشته باشه. این نوشته فقط یک اطلاع رسانی بود که اونطرف ماجرا رو هم ببینید
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره