۵ پاسخ

ارغوان وقتی میپرسم ازش عشق مامان کیه یا نفس مامان کیه یا جون مامان کیه میگه من دوباره میپرسم کی میزنه رو قلبش میگه من من من اون لحظه من میمیرم براش یا اینکه مثلا میرم آب بخورم میخوام برای اونم بیارم میپرسم از ارغوان و باباش کی آب می‌شود براش بیارم دستاشو مثل دانش آموزی که میخواد اجازه بگیره میاره بالا میگه من من و میخنده میخوام قورتش بدم حیف نمیتونم

دخترمن وقتی صداش میکنم میگه بله بیشتر صداش میکنم میگه دونم یعنی جونم عروسکشومیزاره روپاش میگه پیس پیس

پسر من شیرینی کاریاش زیاده
ولی وقتی میخاد خودشو برام لوس کنه اسممو صدا میزنه و بغلم میکنه غش میکنم براش

پسر من صبح که بیدارمیشه دستام رابازمیکنم میاد بغلم بوسم میکنه اصلا من میمیرم براش

ای جونم
کیان بعضی وقتا سرمومیزارم روزانوم
میاد سرمو بلندمیکنه بهم لبخندمیزنه ومیره
یاشبا وقتی میخاد بخوابه حتما دستمو میگیره
یه حس خوبه مادرونه هس

سوال های مرتبط

مامان طاها و همتا مامان طاها و همتا ۲ سالگی
واقعااا خدا به مادر ها هم ی قلب رئوف داده و هم ی قلب که با منطق کار میکنه...!

شیشه شیر طاها چیکو بود که توی سفر شکست ، براش همونجا دکتر براون گرفتیم، این شیشه گاهی نشتی میداد.
طاها هم عادت داره قبل از خواب شیر بخوره ، دیشب هی نشتی میداد و هر کاری کردیم نشد ، ی شیشه چیکو داشت ولی سریش خیلی گشاد بود با اونم نخورد ، دیگه همسرم انداختش توی ماشین ی دور زدن خوابید.

امروز ظهر رفتیم برای خواب براش شیر گرم کردم توی چیکو ، بهش گفتم مامان نیگا این خرابه هی زیاد زیاد ازش شیر میاد هی چند بار امتحان کرد ، بعد شیشه رو انداخت اونور ، ولی هی گریه و بهونه میگرفت ، قشنگ معلوم بود بچه ام شیر میخواد ، با خودم گفتم این اتفاق سببی هستش که دیگه شیشه رو ازش بگیرم ، چون نی نی جدید به دنیا بیاد دیگه سرگرم اون بشم این کار سخت میشه .
خلاصه سرتون رو درد نیارم از ۱۲:۳۰ تا ۱:۳۵ داشتم سعی میکردم بخوابونمش ... تا بلخره موفق شدم.

انشاالله این اتفاق سببی بشه که دیگه شیشه رو بزاره کنار و ی مرحله بیفتیم جلو ...

واقعا خدا قوت به مامان های قوی و صبور 🩷🩷
مامان مهرسام و مهرنا مامان مهرسام و مهرنا هفته بیست‌ودوم بارداری
سلام مامانای با تجربه میشه راهنماییم کنید به کمک نیاز دارم خیلی باید حتما با کسی صحبت کنم نمیدونم چرا من از وقتی زایمان کردم اینقدر عصبیم پسرم خیلی بهونه میگیره جیغ میزنه گریه میکنه فاق شلوارمو میکشه و میگه باید همش پیش من بشینی همش بشینی پیشم و من هر کار دوست داشته باشم بکنم تو هم باید پیشم باشی ینی پنج دقیقه تنها بازی نمیکنه و ما اینجا هیچکس و نداریم و بیرون رفتنم از همه چیز دوریم و خیلی سختمه نمیدونم با چی ببرم بیرون اینور و اونور میپره و غذا هم نمیخوره عصبی میشم دیگه داد میزنم سرش خیلی ناراحتم خیلی عذاب وجدان دارم حق داره بچه خسته میشه تو خونه نمیدونم چیکار کنم عصبی نشم وقتی گریه میکنه و غذا هم نمیخوره من سرش داد میزنم الان تو ناخودآگاهش مونده ؟؟؟؟؟یا میتونم جبران کنم و یه چیز دیگه این طبیعیه که یهو من کنارش دراز کشیدم نازش میکنم و بوسش میکنم بهش میگم دوسش دارم اونم بوسم میکنه و لبخند میزنه و یهو حمله میکنه موهامو از ریشه میکشه و میکنه موهامو و چنگ میزنه صورتم و سیلی میزنه منم آروم میگم مامان دردش میگیره مامان ناز مامان بوس ولی ول نمیکنه