۵ پاسخ

والا این زبونداری نیست رسما فوضولی هست
بچه بیاد بازی کنه بره
اینجور بچه ها به راحتی دروغ میگن از زبان شما هم شاید حرفی بزنه که باعث ناراحتی بشه

بچه ها تا سنی که خودشون به فهمیدن و درک محیط برسن حرف ها و کار های والدین تکرار میکنن حتما تو خونه مادرش یا پدرش صحبت کردن که الا بچه باز گو میکنه

من بجات باشم دیگ اجازه نمیدم بیاد میپیچونمش ب اون چ ربطی داره ؟اینارو مامانش یادش داده حتما چون بچها حرفای بزرگتراشونو تقلید میکنن

گذشته از این خصلت و ویژگی
بنظرم کار درستی نیست که اجازه بدین دائما دخترتون با از خودش بزرگتر بازی کنه اگر جنس مخالفه که اصصصصصلا
و اگر حتی هم جنسم باشن برا روحیه دخترتون خوب نیست

هم‌سن بچه شماس؟

سوال های مرتبط

مامان عشق مامان عشق ۳ سالگی
سلام خوبید خانما، بچه هاتون خوبن؟ گاهی وقتا برام خیلی سوال پیش میاد چرا بعضی ها خاص و بده اخلاقشون، نمیدونم شاید من حساسم یه دوست دارم نه صمیمی ، دخترش ۲ سالشه بعد دختر من با دخترش بازی میکنه اون حساسه ۴ چشمی حواسش بهشه ، خودشو خیلی دخالت میده تو کار بچه ها کاملا فهمیدم ادا س ، میگه یعنی من اهمیت میدم دنیای دخترا با پسرا فرق داره ما دوتامون دختر داریم اون یه پسرم داره ، اونوقت میگه تو نباید بزاری بچه رژ لب بزنه و لاک ناخن میگه گوشواره ننداز اونوقت پسر ۲۰ ساله ش گوشواره انداخته گاهی با اینجور آدما نمیدونم چجوری رفتار کنم ، به بچه ش میگه از خودت دفاع کن چجوری یعنی مثلا موقع بازی میگه چون دوستت اسباب بازی نداد تو برو از بگیر این رفتار در شان یه زن ۴۳ ساله نیست من ۱۳ سال ازش کوچیک ترم ولی اینجور اخلاقی ندارم ، خیلی رو مخم رفته میگه مت خیلی بلدم ولی واقعا اشتباه میکنه حالا اون رفتار رو کرد به نظرتون چی باید میگفتم ، بعد نیم ساعت اومده به دخترش میگه برو توست رو بگیر حالا نه بچه ش گریه میکرد نه کسی کاری کرده بود منم گفتم دیگه دخترت یادش رفته باز یادش میندازی که چیییی میگه خواستم سر به سر دخترت بزارم کاملا مشخص بود که حرص می‌خورد دخترش توپشو نخواست واقعا اینجور آدما مادر نیستن دشمن دیگران و خودشونن منی که مادرم درسته بچه مو دوست دارم ولی بچه های دیگه هم دوست دارم اون داشت لج می‌کرد با بچم این یه درد دل بود و خواستم بگم واقعا هر کسی بچه ش رو شیر میکنه به بد کزدن به بچه ی دیگه مادر نیست
مامان گل دختر و پسر مامان گل دختر و پسر ۳ سالگی
سلام خانما خوبین ی مشورت،خانما مادرشوهر من ۵ تا بچه داره با شوهرم ولی فقط بچه اخریشو دوست داره مثلا ی مثال بزنم این یکیشه خرجشو از شوهر من میگیره بعد بچه های خواهرشوهرم ۲ تا هستن امسال عید به اونا نفری ۲۰۰ عیدی داد به بچه های من ۱۰۰ تومن یا مثلا وقتی ما نیستیم خونشون برا بچه های خواهرم با پول خودش میره بستنی سالار و مگنوم و اینا میخره بعد دختر من ی وقت اونجا بگه بستنی میخوام میگه از بابات پول بگیر بریم برات بخریم بعد اصلا لحن صحبتش با بچه من انگار بچه من بچه های همسایس ی سره دختر دراز لاغر مردنی زشت بعد نوه های دختریش پدرشون قدش ۱۶۰ همسر من ۱۹۰ بعد اونا کاملا به پدرشون بردن بعد میگه اینا خیلی خوشگلن بزرگ شن قد بلند میشن خوشگلای من اینان،مثلا ی سری رفتیم خونشون ی بستنی تو یخچال بود قبلا خریده بود دخترم دیدش گفت بستنی میخوام بعد داد و بیداد سر دختر من که این بستنی سامین بچه دخترش که ۶ سالس فردا میاد میخوادش خب بابا پیرزن بی عقل اونو بده به این فردا یکی بخر بذار جاش نمیکنه این کارو،حالا سرتونو درد اوردم از اینجا میخوام بگم تازه چی شد من هر سری مادر شوهرمو دعوت کردم خونمون چشش برنداشت بیاد بعد خونه همون دخترش که دامادش چندبار از خونه بیرونش کرده پا میشه میره مثلا امسال بلند شد رفت تولد اونا با اینکه دومادش باهاشون دعوا داشت بعد من بدبخت تا حالا بی احترامی نکردم امسال خیر سرم گفتم ی تولد خوب بگیرم برا دخترم ی تولد مفصل گرفتم دعوتشون کردم نه خودش اومد نه گذاشت