سلام خانما خوبین ی مشورت،خانما مادرشوهر من ۵ تا بچه داره با شوهرم ولی فقط بچه اخریشو دوست داره مثلا ی مثال بزنم این یکیشه خرجشو از شوهر من میگیره بعد بچه های خواهرشوهرم ۲ تا هستن امسال عید به اونا نفری ۲۰۰ عیدی داد به بچه های من ۱۰۰ تومن یا مثلا وقتی ما نیستیم خونشون برا بچه های خواهرم با پول خودش میره بستنی سالار و مگنوم و اینا میخره بعد دختر من ی وقت اونجا بگه بستنی میخوام میگه از بابات پول بگیر بریم برات بخریم بعد اصلا لحن صحبتش با بچه من انگار بچه من بچه های همسایس ی سره دختر دراز لاغر مردنی زشت بعد نوه های دختریش پدرشون قدش ۱۶۰ همسر من ۱۹۰ بعد اونا کاملا به پدرشون بردن بعد میگه اینا خیلی خوشگلن بزرگ شن قد بلند میشن خوشگلای من اینان،مثلا ی سری رفتیم خونشون ی بستنی تو یخچال بود قبلا خریده بود دخترم دیدش گفت بستنی میخوام بعد داد و بیداد سر دختر من که این بستنی سامین بچه دخترش که ۶ سالس فردا میاد میخوادش خب بابا پیرزن بی عقل اونو بده به این فردا یکی بخر بذار جاش نمیکنه این کارو،حالا سرتونو درد اوردم از اینجا میخوام بگم تازه چی شد من هر سری مادر شوهرمو دعوت کردم خونمون چشش برنداشت بیاد بعد خونه همون دخترش که دامادش چندبار از خونه بیرونش کرده پا میشه میره مثلا امسال بلند شد رفت تولد اونا با اینکه دومادش باهاشون دعوا داشت بعد من بدبخت تا حالا بی احترامی نکردم امسال خیر سرم گفتم ی تولد خوب بگیرم برا دخترم ی تولد مفصل گرفتم دعوتشون کردم نه خودش اومد نه گذاشت

۱۰ پاسخ

همشون سر و ته یه کرباسن.
اصلا محلشون نزار
میدونی چیه؟مقصر خودمونیم ،وقتی خودمون رو در حد اونا میاریم پایین فکر میکنن خبریه،خودشونو بزرگ میبینن....

یعنی اینا جون دادنی مثل سگ باید جون بدن یکیش هم مادرشوهر و پدرشوهر من

خانواده شوهر منم همینجوری هستن خیلی فرق میزارن

عزیزم من نمیدونم چرا با این همه بی احترامی که به خودت و بچت کردن بازم تولد گرفتی و دعوتشون کردی و توقع داشتی بیان!!! اصلا دعوت هم گرفتی ولی واسه اینکه نیومدن باید خوشحال باشی، فقط واس اینکه شوهرت ناراحت نشه یه تعارف الکی بزن و تموم. و اینکه نمیفهمم چرا دعوتشون میکنی خونت! سری دیگ شوهرت اگ گفت مامانمو دعوت کنیم بگو اینجا نمیاد که! تا اصلا دعوت هم نخوای کنی. شوهرت رو تو این وضعیت بکش سمت خودت، بهش بگو این همه به بچت بی احترامی میکنن واسه یه بستنی کوفتی اینقدر سرش داد میزنن بعد میگی باز پاشیم بریم؟؟ باشه میام ولی چنین رفتاری ببینم باید برگردیم خونه. جلو شوهرت یه خودی نشون بده بابا.اصلا چرا خودت به مادرشوهرت همون لحظه نگفتی خب مامان جون فردا یدونه واسه اون یکی بخر، واسه مامان بزرگ که نوه هاش فرق نمیکنن همشون عزیزن درسته؟ دیگه نمیاد بگه نه بچه تو عزیز نیست که، اگرم بگه بهتر باعث میشه قهر کنی و دیگه نری

دختراش بیان ینی چقدر هزینه کردم دیزاین کیک شام نیومدن فقط خواهرشوهر بزرگم اومد که اونم سر این فرق گذاشتن مامانش ناراحت ازشون و باهاشون قهر کرده حالا الان دو ماه میگذره نه ی زنگ بهم زدن نه حال بچه هامو پرسیده نه میگه بیا اینجا ینی ی تولد گرفتم متهم شدم چون دخترش این تولدو برا بچه هاش نگرفته حرصشون درومده حالا شوهر بعد دوماه به من میگه چرا نمیای  خونه مادرمو اگه تو نیای منم دیگه نمیام خونه مامانت اینا همینجوریشم شوهرم سال ی بار میاد خونه مامانم نمیدونم به نظر شما برم نرم جای من بودین چکار میکردین

چقد منی توووووو با این تفاوت که شوهرمن منو مجبور به کاری نمیکنه من قطع رابطع ام وخیلی حالم خووووبه خیلییی البته مادرشوهر من عشق پسر کوچیکه است وعروس کوچیکه وبچهاشون جونش واسشون در میره خیلی منو اذیت کرد خیلیییی قشنگ روانیم کرده بود قطع رابطه کردم دیگه خیلی راحتیم کاریم به اون ندارم بزار هرکاری دوست داره واسشون انجام بده منم با خودم وحال خودم خوشم و هرجایی دلم بخواد میرم ومیام وهرجوری دلم بخواد زندگی میکنم منم نمیدونم چرا خانواده ها اینجورین نفاق میندازن بین عروسا وبچها بعد میگن پسرمو عروسم پر میکنه همع چی رو ازچش عروس میبینن فازشون چیه نمیدونم

تحویلشون نگیر ،کلاستو ببر بالا

ببین بمامانت اینها بگو به چند وفتی نمیام تا اینها رو آدم کنم نرو اونم نبومد نیاد
صداشو ضبط کن وقتی بی احترامی کرد بزار براشوهرت بگو نمیخاستم این کارو کنم ها ولی گفتم بکنم تا توام بشناسیشون

چقدددد بیکاری که با این بشر رفت و امد داری و حرص میخوری
کلااااا بذارشون کنار

بگو مامانت وقتی خوشش نمیاد چرا بیام بگو نیا تو هم
ن ت برو ن اون بیاد خونه مامان بابات حالا سالی یبار میره خیلی هنر نکرده همونم نره دیگه

سوال های مرتبط

مامان ❤ توت فرنگی ❤ مامان ❤ توت فرنگی ❤ ۳ سالگی
مامان عشق مامان عشق ۳ سالگی
سلام خوبید خانما، بچه هاتون خوبن؟ گاهی وقتا برام خیلی سوال پیش میاد چرا بعضی ها خاص و بده اخلاقشون، نمیدونم شاید من حساسم یه دوست دارم نه صمیمی ، دخترش ۲ سالشه بعد دختر من با دخترش بازی میکنه اون حساسه ۴ چشمی حواسش بهشه ، خودشو خیلی دخالت میده تو کار بچه ها کاملا فهمیدم ادا س ، میگه یعنی من اهمیت میدم دنیای دخترا با پسرا فرق داره ما دوتامون دختر داریم اون یه پسرم داره ، اونوقت میگه تو نباید بزاری بچه رژ لب بزنه و لاک ناخن میگه گوشواره ننداز اونوقت پسر ۲۰ ساله ش گوشواره انداخته گاهی با اینجور آدما نمیدونم چجوری رفتار کنم ، به بچه ش میگه از خودت دفاع کن چجوری یعنی مثلا موقع بازی میگه چون دوستت اسباب بازی نداد تو برو از بگیر این رفتار در شان یه زن ۴۳ ساله نیست من ۱۳ سال ازش کوچیک ترم ولی اینجور اخلاقی ندارم ، خیلی رو مخم رفته میگه مت خیلی بلدم ولی واقعا اشتباه میکنه حالا اون رفتار رو کرد به نظرتون چی باید میگفتم ، بعد نیم ساعت اومده به دخترش میگه برو توست رو بگیر حالا نه بچه ش گریه میکرد نه کسی کاری کرده بود منم گفتم دیگه دخترت یادش رفته باز یادش میندازی که چیییی میگه خواستم سر به سر دخترت بزارم کاملا مشخص بود که حرص می‌خورد دخترش توپشو نخواست واقعا اینجور آدما مادر نیستن دشمن دیگران و خودشونن منی که مادرم درسته بچه مو دوست دارم ولی بچه های دیگه هم دوست دارم اون داشت لج می‌کرد با بچم این یه درد دل بود و خواستم بگم واقعا هر کسی بچه ش رو شیر میکنه به بد کزدن به بچه ی دیگه مادر نیست
مامان 🌸زهرا و تودلی مامان 🌸زهرا و تودلی ۳ سالگی
خانوما فردا دعوتم جایی قراره یکی بیاد که دخترش هم سن دختر منه.. دختر من تا یک سال و نیم و حدود دوسال از لحاظ جثه خوب بود مخصوصا سال اول.. از لحاظ پیشرفت‌های هوشی و فیزیکی هم الحمدلله خیلی جلو بود و هست اما بچه ی اون بندگان خدا خیلی لاغر و ضعیف بود خودش خیلی از نخوردنهاش میگفت یا من سعی می‌کردم وقتی باهم هستن خیلی متوجه ی خورد و خوراک بچه ی من نشه که یوقت ناراحت نشه.. یبار یادمه تقریبا ۱ سالگی دوتایی موز میخوردن دختر من حسابی خورد دختر اون لب نزد.. سوال میپرسید میگفتم مثل بقیه بچه های دیگه یبار خوب میخوره یبار نه، یبار معمولی.. نوسان داره و زنگ که میزد همیشه به حالت مقایسه ای روند رشدهاشون رو بررسی می‌کرد حالا یا مستقیم یا غیرمستقیم ولی من متوجه میشدم.. مثلا رو شعر خوندن ها، اعداد، رنگ.. دندون آوردن راه رفتن حرف زدن بچشون با اینکه هم سنن اما اون بنده خدا روند رشدش چند ماه عقب تر بود.. که بنظرم چیز مهمی نبود، منم هیچ وقت از بچم تعریف نمیکردم حتی میگفتم بچه ها با هم متفاوتن یکی زودتر یکی دیرتر خلاصه همه بالاخره دندون دار میشن راه میرن حرف میزنن هیچکس بی دندون نمیمونه که و.. یعنی هیچوقت هیچوقت نخواستم بچم رو برتر نشون بدم یا اونو ضعیف.. اصلا درست هم نیست.. خوشم نمیاد از اینکه تعریف و تمجید به منظور برتری داشته باشم و تخریب هم نمیکنم. ادامه کامنت