سلام
مامان ها دخترم و از صبح بیدار شد کلی بوس و بغل و صبحانه دادم بردمش بیرون برای خودش خرید کنه و... اومدنی گفت بستنی مامان بخر منم با اینکه مسیرم دور میشد رفتیم خریدیم و اومدیم خونه نمدونم چش شد دعوا و داد و بیداد منم زد منم اخم کردم فقط دیگه نگاهش نکردم دیدم یواشکی بستنیش و از اعصبانیت کوبید رو سرامیک الانم جلوم وایساده اصلا نگاهشم نمیکنم، نمیدونم چرا یکدفعه ای مودش عوض شد خیلی از رفتارش ناراحتم، خودش میدونه کار زشت و بدی کرده، من تقریبا از سه سالگی به بعد خودم و یادمه، مادر منم نه به اندازه من ولی برای من خیلی وقت میذاشت من تو همون عالم بچگی خود مادرم هم میگه بسیار بچه قدردانی بودم، دختر من از هر ده تا کاری که براش انجام میدی 6 بارش و میگه مرسی مامان یا بابا احساس میکنم بستنیش و انداخت زمین که بگه شمامن و دوست ندارید چون الان اومده از سر و کولم میره بالا میگه بوسم کن نازم کن منم اصلا توجه نمیکنم

۸ پاسخ

بغلش کن بوسش کن بگو خیلی دوسش داری ولی کارت خیلی کار بدی بوده و منو ناراحت کرده

عزیزم بچت همش ۳سالشه واقعا چ انتظاری داری،ی جوری بهش اخم و تخم کردی انگار با ی آدم ۳۰ساله طرفی😂

عه نکن اینکارو بچه اومده بغلت بوسش کن بغلش کن بچه است دیگه

اینقدر سخت گیر و ریز بین نباش عزیزم
بی محلی کردن الان شما برای روحش و شخصیتش سم هست
مستقیم بهش بگین از اینکه بستنی ش انداخته ناراحت هسین اما دوستش دارید

اخی کوشولو ببوسش خوو بزار لوس بشه چ اشکال داره بخدا فردا بزرگ میشن حسرت این بوس و بغلا رو داری ازش

دستشو بگیر تو دستت قشنگ بهش بگو مامان تورو خیلی دوست داره نمیخواد تو اذیت شی بگو مامان هر کاری می‌کنه تا تو خوشحال باشی پس تو هم کاری کن مامان خوشحال باشه بد کار بدشو بهش توضیح بده بگو با این کارت خیلی ناراحتم کردی پس باید تو منو بوس کنی که از دلم دربیاری

اصلا کوتاه نیا بوسش کنی

شما به جوری حرف میزنی انگار درباره یه ادم ۳۰،۴۰ ساله داری میگی ..بچه س دیگه🫤🫤خیلی پیش میاد اینکارا الانم اوج لجبازی و جلب توجه هست

سوال های مرتبط

مامان گل دختر و پسر مامان گل دختر و پسر ۳ سالگی
سلام خانما خوبین ی مشورت،خانما مادرشوهر من ۵ تا بچه داره با شوهرم ولی فقط بچه اخریشو دوست داره مثلا ی مثال بزنم این یکیشه خرجشو از شوهر من میگیره بعد بچه های خواهرشوهرم ۲ تا هستن امسال عید به اونا نفری ۲۰۰ عیدی داد به بچه های من ۱۰۰ تومن یا مثلا وقتی ما نیستیم خونشون برا بچه های خواهرم با پول خودش میره بستنی سالار و مگنوم و اینا میخره بعد دختر من ی وقت اونجا بگه بستنی میخوام میگه از بابات پول بگیر بریم برات بخریم بعد اصلا لحن صحبتش با بچه من انگار بچه من بچه های همسایس ی سره دختر دراز لاغر مردنی زشت بعد نوه های دختریش پدرشون قدش ۱۶۰ همسر من ۱۹۰ بعد اونا کاملا به پدرشون بردن بعد میگه اینا خیلی خوشگلن بزرگ شن قد بلند میشن خوشگلای من اینان،مثلا ی سری رفتیم خونشون ی بستنی تو یخچال بود قبلا خریده بود دخترم دیدش گفت بستنی میخوام بعد داد و بیداد سر دختر من که این بستنی سامین بچه دخترش که ۶ سالس فردا میاد میخوادش خب بابا پیرزن بی عقل اونو بده به این فردا یکی بخر بذار جاش نمیکنه این کارو،حالا سرتونو درد اوردم از اینجا میخوام بگم تازه چی شد من هر سری مادر شوهرمو دعوت کردم خونمون چشش برنداشت بیاد بعد خونه همون دخترش که دامادش چندبار از خونه بیرونش کرده پا میشه میره مثلا امسال بلند شد رفت تولد اونا با اینکه دومادش باهاشون دعوا داشت بعد من بدبخت تا حالا بی احترامی نکردم امسال خیر سرم گفتم ی تولد خوب بگیرم برا دخترم ی تولد مفصل گرفتم دعوتشون کردم نه خودش اومد نه گذاشت
مامان جوجه هفت ماهه مامان جوجه هفت ماهه ۳ سالگی
سلام من از قبل از عید ۱۴۰۳ برای از پوشک گیری پسرم اقدام کردم و از فروردین دیگه کامل بازش کردم فقط گاهی برای خانه مادر شوهرم یا بیرون رفتن طولانی پوشک میکردم ، ازون موقع پسرم تو خواب دستشویی نمیکنه ، وقتی با ماشین بریم بیرون هم تا برگردیم دستشویی نمیکنه ، اما تا تو خونه یا بیرون تا خودم به زور نبرم ، خودش نمیگه و اگه نبرم تو شلوار دستشویی می‌کنه ،برای ادرار و مدفوعش هم همینطور ، البته اینم بگم که یک ماه پیش روز تولدش یه روز تقریبن گفت منم یه بار کادو تولدش و دستشویی رفتنش براش دوچرخه و ظرفشویی خریده بودم که بهش دادم اما دیگه نگفت ، هر چی هم با مهربانی میگم فایده نداره ، دعوا میکنم فایده نداره ، قول جایزه میدم فایده نداره ، برچسب میزنم فایده ندارد ، الآنم سه سال و یک ماهشه ، تو لباسش دستشویی می‌کنه و میاد میگه دستشویی کردم ،‌با وجودی که هی بهش میگم دستشویی داری بریم ، میگه ن ندارم و آخرم تو اتاق می‌کنه ، واقعن درمانده شدم و همش گریه میکنم ، راهنماییم کنین ، اینم بگم که پسره من هفت ماهه به دنیا اومده نمی‌دونم تاثیری داره توی دیر گفتنش