۱۰ پاسخ

دیگه نرو خونش

من باشم نمیبرم خونش میگم با هموناکه به دلتن خوش باش.بعدم بهش میگم خدا همه چیزو باهم به یکی نمیده به یکی چاقی میده به یکی مغز

تقصیر شما نیس تقصیر شوهرته ک هیچی نمیگه
درسته مادرشه احترام داره ولی حق ندارا شمارو دلخور کنه....
ب اون‌اعتراض کن ک سکوت نکنه و با احترام حالیش کنه ک‌حرفش بدا

مقصر خود شما هستی رفت و آمد نکن وقتی اعتراض کردن بگو بچه هام که به دلت نیستن چرا بیام که بفهمه بلدی جواب حرف زشتش رو بدی

مقصر خود شما هستی رفت و آمد نکن وقتی اعتراض کردن بگو بچه هام که به دلت نیستن چرا بیام که بفهمه بلدی جواب حرف زشتش رو بدی

تاسف برای هم چین مادرشوهری،من اگه مادرشوهرم این حرفو بزنه تا آخر عمرم دلم نمیخاد نه خودمو نه بچمو ببینه ،تازه میریم احترام میذاره قربون صدقه میره حال نمیکنم باهاش شماها چطور طاقت میارید

بو خدارو شکر بوه هام نیاز ندارن بجر پدر مادر خودشون به دل کسی باشن ..سرشون سلامت باشه

مهم نیست واسه خودش یه چی میگه خودتو عذاب نده برا این چیزا

گفتم تن و جونش سالم باشه

اخ ادم بگه خداروشکر هیکلی عین شما نیستن عقلیم شبیهتون نشدن عاقلن 😶😶😶😶😶😶
نگیا جنگ شه 🤣🤣🤣🤣🤣
اهمیت نده بگو انشاالله تنشون سلامت باشه

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا با شرح حالی که از خودم می خوام بزارم دلم می خواد راهنماییم کنید و بگید اگر جای من بودید چی کار می کردید من وزنم بالاست و دلم می خواد لاغر کنم دقیقا از زمانی که دوقلوها به دنیا اومدن تا الان همیشه ی خدا اسیر بودم چون واقعا با دوتا بچه ی کوچیک کاری نمی تونستم بکنم الان که یه کم بزرگتر شدن دلم می خواد کمی برای خودم وقت بزارم حداقل ۳ روز در هفته
برم پیاده روی از طرفی مشغلم زیاده دیگه بیشتر از این به بچه هام باید برسم می خوام کلاس خلاقیت و مهد و گفتار درمانی و اینا بزارم تا هر چه زودتر راه بیافتن که اونم کله هفته رو وقتمو میگیره و باید همش در تکاپو باشم بعد همه بهم‌میگن تو واقعا با دوتا بچه سختته که تازه بخوای پیاده روی هم بری چون بعدشم که‌میام شام پختن و رسیرگی به بچه هارو دارم نمی دونم رژیم به تنهایی بگیرم تاثیری هم داره ؟؟من خودم بیشتر پیاده روی روم اثر داره ولی زور بزنم شاید در هفته ۳ روزشو بتونم‌برم شایدم کمتر شوهرمم از اون طرف اصلا اصلا کمک نمی کنه تا الان تنهایی بزرگشون کردم حالا شما جای من باشید چی کار می کنید؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا شما در طول چطور برنامه ریزی می کنید ؟؟آیا واسه خودتون وقت میزارید یا نه ؟؟مثلا در حده یه پیاده روی یا ورزش برید؟؟من مشغلم زیاده از صبح تا بعد ازظهر به کارهای خونه و ناهار و شام و بچه ها باید برسم بعد از ظهر در هفته دوبار باید ببرم گفتار درمانی و بعدشم تمرین با جوجه هام دوروز در هفته هم سر به خانواده هامون بزنیم ما بقی روز ها هم به خرید و کارهای بیرون از خونه و دکتر بردن و بچه ها یا هر کاره دیگه ای که داشته باشیم باید برسیم تازه خیلی وقتا روزهای فرد که بچه هامو می برم گفتار درمانی بعدش دوباره میریم به کارهای عقب موندمون می رسیم تا بیایم خونه ساعت ۸ شده کارهای بیرون از خونه هم من و شوهرم با هم انجام میدیم از خرید و هرچی که بگی خیلی دلم می خواد در روز یک ساعت برا خودم وقت بزارم مثلا برم یه پیاده روی جایی بادی به کلم بخوره ولی واقعا نمی تونم یه وقتایی نصف کارهامم می مونه چون تمرین کردن با بچه ها هم طاقت فرساست و خیلی وقتا لجباز میشن و همکاری نمی کنند الان اگه شما در شرایط من بودید چی کار می کردید ؟؟الویت اولتون بچه هاتون بود ؟،خصوصا بچه هایی مثل بچه های من که نیاز به درمان دارن ؟؟یا نه همش به فکر خودتون بودید؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره