۱۵ پاسخ

خداروشکر که به خیر گذشته
آخرش چطور متوجه شدن ؟

خونریزی داشتی واسه همونه این حالت الان. چیزای مقوی بخور. خدا لعنتشون کنه. اعصابم بهم ریخت.

خدا نکنه عزیزم. خدا رو شکر فهمیدن. مرخص شدی الان؟خصوصی رفته بودی یا دولتی؟
دکترا جدیدا بلا نسبت خوباشون خیلییییی گیج و نفهم شدن. دختر‌عموی منم معدش خونریزی کرده بود دکتر متخصص هم نه دکتر ماما اومده بود شکمشو پاره کرده بود که ممکنه بارداری خارج رحم باشه. بدون اینکه یه سونو کنه. احمقا.😑 واقعا حرص ادمو در میارن. یا زیر میزی میگیرن. مالیاتم که نمی دن اینم از گیج بازیشون.

وااای عزیزم تو اردبیل کدوم بیمارستان و کدوم دکتر این بلا رو سرت آورد؟😱

ای واااای
کامل تر بگو بعد چی شد
دوباره جراحی شدی ؟

الهی خیر نبینه دکتر ، شکایت میکردی ازش
چقد بی مسئولیت

اه حالم بد شد

گلم ان شاالله حالت بهتر و بهتر شه

بنظرم بخاطر کم خونی و ضعفی هست ک تو جونته
و هم اینکه ترسیدی

الهیییی… نگران نباش این حالتت از خونریزی زیاد و استرسه ، به خودت برس بهتر میشی

برو متخصص دیگه یه دور هم خودتو معاینه کنه

یا زهرا خدا بهت رحم کرده
تو هم اردبیلی هستی کدوم بیمارستان رفتی و دکترت کی بود..؟؟؟

الله لعنت السین فقط باش لارینان اله لر قوهمایه زاهی ساندا دوینجاخ یه،ایچ جورانارسان

تا میتونی جیگر بخور کبابیشو
با آب انار بذار به حال بیایی

دکتر شخصی داشتی

بچهات چند سال و چند روزشونه؟

نه خدا نکنه
خون زیاد ازت رفته از عوارض اونه
و این که کدوم دکتر کثافتی باهات این کارو کرد اسمش جیه؟

آره ترسیدی انشالله زود خوب میشی

وای خدایا شکرت که به خیر گذشت ؛خدا لعنت کنه که اینقد بی فکرن 😔

سوال های مرتبط

مامان نورا ❤️ نورهان مامان نورا ❤️ نورهان ۵ ماهگی
یه دختریه ساله دارم چون با آی وی اف شده دکترگف ک جلوگیری نکنم
نمیدونستم حامله میشم وگرنه یه چندماه یجوری سر میکردیم
دکترخودم امیرعجم بود ولی چون دیگ بهش سزارین تو تامین اجتماعی نمیدن گف ک برم ببینم شیفت هرکدوم بود برداره از شانس گوه من افتادم توشیفت لیلا آذری نفهم ک میگن یه ماهه ک اومده بیمارستان
خلاصه ۲۰م شب بستری شدم ۲۱م صب ساعت یه ربع مونده ب ۱۱نورهان ب دنیااومد با بی حسی
بخش ک اومد شد۱۲ اینا از ۱۲ هی حس کردم حالم بده انگار قراره بمیرم قربون خدابرم انگار ک نمیخواست بمیرم دلش برای دوتا طفلم سوخته.هی ب پرستارا گفتم حالم بده نفسم تنگه قلبم سنگین میزنه بدجورهم عرق میکردم اومدن فشارمو گرفتن گفتن پایینه متاسفانه سرم زدن اون بدترش کرد بعدازاین ک ازاتاق عمل اومدبیرون دکترمیگف ک چسبندگی دارم شدید نباید ماساژ بدن شکممو ولی پرستار ماساژ داد ازیه طرف هم ساعت۷ بایدچیزی میخوردم گفتن ک از۵ یذره مایعات بخورم بدترش کرد
خلاصه شوهرم دیدداره شکمم بجای اینک کوچیک بشه داره بزرگ میشه رف ب پرستار گف اونم اومد زود یه آزمایش گرف خودش میگف ک فقط از عرقی ک کردی شک کردم چون افتضاح عرق میکردم
دکترشیفت اومد گف زوداکسیژن وصل کنید تاوصلش کردن یذره نفسم بازشد ب دکترخودم زنگ زدن اونم دستورداد ک برم سونو ولی خب سونو خیلی دیر میشد بردنم سی تی اکسن ودیدن بله خونریزی داخلی کردم
دوباره بردنم اتاق عمل فقط التماسشون میکردم ک نذارن بمیرم دوتا بچه دارم نمیدونین ک چه حالی بودن دکترا هی امیدواری میدادن یکیش ازدستم میگرف یکی ب سرم دست میزد خلاصه ب دکتربیهوشی میگفتم تورو خدا نذار بمیرم دوتا بچم اواره میشن تا اون حرفی بزنه ازحال رفتم