تجربه زایمانم🌹🌹
ساعت تقریبا هفت بود با همسرم رفتیم بیمارستان واسه گرفتن ان اس تی..
یک درصدم احتمال نمیدادم نگهم دارن..البته انقباض بدون درد زیاد داشتم..
رسیدم بیمارستان وقتی رفتم قسمت تریاژ..فقط گفتم اومدم واسه ان اس تی..گفت برو دراز بکش واسه معاینه..درکمال ناباوری وقتی معاینه کرد گفت لباس هاتو دربیار و برو لباس بخش بپوش بستری میشی..یه ذره درد نداشتم..
وقتی رفتم تو بخش زایشگاه..شانس خوبم یه سالن بود که ده تا تخت داشت و یدونه اتاق..
منو بردن تو اتاق تنها بودم..یه مامای خیلی مهربونم شد مامای من..
اول که یدونه سرم وصل کرد و بعدش معاینه مرپ گفت سه سانتی و یدونه امپول به باسنم زد گفت این کمک میکنه به باز شدن دهانه رحمت..
بعداز زدن امپول دردام شروع شد و رفته رفته بیشتر میشد..تا یه خانمی اومد و گفت بیحسی‌ میخوای واست بزنم منم از خدا خواسته قبول کردم..بعداز تزریق بیحسی که به انژوکت دستم زد..گیج و منگ شدم..ماما اومد کیسه آبمو زد و گفت اصلا زور نزن فقط نفس عمیق بکش..
منم کل سعیمو کردم که حرفشو گوش بدم..بعد یکساعت دیدم خیلی فشار رومه و ماما رو صدا کردم..گفت فول شدی و الان وقت زور زدنه..با هر زور زدنم بچه نزدیکتر میشد تا وقتی موهاشو دید رفت ویلچر اورد و منو بردن اتاق که زایمان میکنن..اونجا چهارتا زور محکم زدم و بچم اومد.. وقتی گذاشتنش بالای شکمم بهترین حس دنیا بود..دردام به کل از بین رفت..
بعدش باز واسه جفت یه زور دیگه زدم و تموم شد
سخت ترین قسمت بخیه زدن بود🥲🥲
ولی خداروشکر بااینکه بدون درد رفتم از اول تااخر سه ساعت طول کشید زایمانم..اگه صددفعه دیگه هم به عقب برگردم بازم طبیعی انتخاب میکنم..
بیمارستان هفده شهریور بودم و اصلا دانشجویی بالای سرم نیومد..

تصویر
۶۶ پاسخ

ای جان دلم😍😍😍روزم ساخته شد با تاپیکت
چقدر خوب بود تجربت خداروشکر
انشااله که صحیح و سلامت باشید
قدم نی نیم پر از خیر برکت باشه براتون

کدوم اتاقی بیام ببینمت مبارک باشه

وای عزیزم چه خوشحال شدم بالاخره زایمان کردی خداروشکر راحت بودی آمپول بی حسی واقعا خوبه منم ان شاءالله حالا دیگه میرم بیمارستان ۱۷ شهریور ، عزیزم شمام بیمه تامین اجتماعی دارین؟ آمپولی که بهتون زد چقدر شد هزینش

الهی ب سلامتی زایمان کردی دختر
خداحفظش کنه زیر سایه پدر و مادرش بزرگ شه

ای خدااا . چه تجربه قشنگی . خداحفظش کنه پسرتو گلم😍😍😍

تبریک میگم عزیزم ماشاالله بهش 😍 منم قراره ۱۷ شهریور برم مرسی که خیالم و راحت کردی انشالله منم زایمان خوبی داشته باشم و ماما خوب گیرم بیاد

اخی عزیزم 😍😍🥹به سلامتی.خوش قدم باشه

قدم نورسیده مبارک باشه

خوش قدم باشه عزیزم
خوش بحالت چه زایمان راحتی داشتی

سلام عزیزم تبریک میگم بهت ،خداروشکر اینقدر صبر کردی بلاخره زایمان راحتی داشتی،واسه همه ی ماها دعا کن به سلامتی و آسونی این دوره رو هم بگذرونیم

خداروشکر که موقع زایمانت خیلی اذیت نشدی، مبارک باشه ، برای ماهم دعا کن که زایمانمون خوب باشه💗

خداروشکر خوب بوده برات
میگن وریدی ک میزنی کلا میخابی و وختی بچه دنیا میاد هم نمیفهمی شما اینجور نشدی ؟

دقیق چندهفته وچندروز بودی ؟؟و چرا میخواستی ان اس تی بدی ...رفتی اونجا چرا بستریت کردن دهانه رحمت چندسانت بود که گفتن باید بستری بشی ....ممنون میشم ج بدی ..همونطور که خودت میدونی منم هیچ دردی ندارم جزاینکه کلا کمرم یه هفته است درد میکنه و تیرمیکشه وگاهی شکمم شل و سفت میشه و خیلی بندرت احساس درد پریدی زیر شکمم دارم ...ممنون میشم بگی منم دیگه خسته شدم دلم میخواد زایمان کنم

ای جاااااااان پسرقشنگم خوش اومدی
قدمت مبارک واسه مامان بابات گلم
ایجان منم واسع دومی, سه ساعت شد کلا بازم طبیعی رو انتخاب میکنم واقعا عالیه

عزیزم انشاءلله خوش قدم باشه براتون، ببین خدا چقدر قشنگ میچینه، دیشب داشتی دنبال دلیل میگشتی که چی بگی بستریت کنن، ولی وقتی رفتی خودشون بستریت کردن و زایمانت هم راحت بوده😄😍

تاپیک پر انرژی عالی ممنون

عزیزم قدم نینی مبارک باشه خدا جفتتونو حفظ کنه💕🌹

اخی چقدر زایمان سبکی داشتی الهی شکر که راحت گذروندی این دوره رو. خدا حفظش کنه برات

هوررررااااا زاییدی🥳🥳🥳🥳🥳

قدمش مبارک عزیزم

مبارکه 😍

الهی عزیزم خوش قدم باشه ایشالا
بیحسی نزدن برا بخیه؟

مبارک باشه گلم انشاءالله که قدمش براتون پرازخیروبرکت باشه عزیزم 🤲🥰

قدم گل پسرت مبارک عزیزم

خدارو شکر عزیزم خیلی برات خوشحال شدم مبارکه انشاالله خوش قدم باشه 😍
برای منم دعا کن زودتر زایمان کنم

گلم میگم انقباض شما چطور بود من بچم خودش و سفت می‌کنه همش ولی درد ندارم اصلا

وای خدا بالاخره یه خاطر از زایمان طبیعی خوب و راحت دیدیم
خداروشکر گلم
قدم نو رسیدت مبارک 💞
بیمارستان خصوصی بود ؟!

چرا رفتی آن اس تی بگیری؟

خداروشکر که زایمان راحتی داشتی 🤱🤱🤱
مبارک باشه عزیزم نامدار باشه 😘🤩😍🌸

ای جانم ماشاالله عزیزدلم توروخدا برامنم دعا کن زایمان آسونی داشته باشم و بچه مو سالم و سلامت بغلم بگیرم

خداروشکر بازم زایمان خوبی داشتین

مبارک باشه عزیزم 😍
خدارو شکر که زایمان خوبی داشتی
انشالله نی نی زیر سایه پدر و مادر همیشه سالم و سلامت باشه
برای ماها هم خیلی دعا کن 😉🥰

یعنی اصلا درد نداشتید ؟ زایمان رویایی خدایا قسمت منم بکن

اون آمپول که زدن آمپول فشار بود؟؟ آخه آمپول فشار مگه به سرم نمیزنن؟؟

چقدر خوب مبارکت باشه عزیزم 😍😍🥰

مبارکت باشه عزیزم انشالله واسه همه من به همین راحتی باشه که گفتی .چند هفته بودی

بسلامتی عزیزم قدمش پربرکت‌باشه

ای خدا دستاشو
ایشالله برا همه ی مامانای باردار زایمان راحت باشه چه طبیعی و‌چه سزارین
واقعا بهت تبریک میگم پیاده رویات و اینا بی فایده نبوده خداروشکر که زایمان راحتی داشتی ایشالله که بهتر باشی
چندتا بخیه خوردی؟

بسلامتیییی قربون دستای نینی 😍😍😍
عزیزم بی حسی منظورت اپیدورال هست تو کمرت زد؟؟؟ خوب بود راضی بودی؟

خداروشکر عزیزم بهترین کار من با مامام خ حرف زدم خیلی ها از امپول فشار میترسن اما بنظرم خ خوبه تو باز شدن طبیعی چندین ساعت طول میکشه با دردای ریز اما با امپول نهایت ۳یا ۴ساعت درد شدید داری اما زود فول میشی
شکر خدا ک زایمان راحتی رو تجربه کردی ی دنیا برات خوشحالم ....❤️

به به خداروشکر ک تایم زیادی درد نکشیدین

خداروشکر عزیزم به سلامتی باشه .

مبارک باشه

مبارک باشه گلم،، 😍

به به بسیار عالی مبارک باشه گلم قدم نورسیده

مبارک باشه عزیزم😍😍😍خوش قدم باشه
بیمارستان خصوصی رفتی یا دولتی؟

سلام عزیزم این بی حسی که به دستت زدن اسمش چی بود؟
چون شنیدم اپیدورال رو به کمر میزنند من نمی‌خواستم اپیدورال بزنم
ممنون میشم راهنماییم کنی

عزیزم شما دکترت این بیمارستان بود یانه.؟
من دکترم ۱۷شهریورنیست قبولم میکنن اینجا؟

ای جان بسلامتی بدنیا اومد گل پسرت خداروشکر..مبارک باشه وخوش قدم

عزیزدلمممم چقدر خوشحال شدم قدمش مبارک، چقدر خوب که اینقدر دیدت مثبته راجع به زایمانت مردم از بس ناله از زایمان شنیدم
دکتر شیفت کی بود اومد بالا سرت و بخیتو زد؟

ای جان دلم مبارک باشه قدمش😍😍از دیشب داشتم بهت فک میکردم الان اومدم تو دوستام پیدات کردم و خوشحال شدم بادیدن پسر کوچولوت 🥹خداواست نگهش داره 🩵🩵🩵

ممنون عزیزم بابت این توضیح خوبت

ای جانم خداروشکر که بسلامتی زایمان کردی عزیزم 😘😍

کیسه ابو چجور زدن درد داشت؟؟

خیلی برات خوشحال شدم ک هم زایمان کردی ب سلامتی و هم زایمان خوبی داشتی.
برای منم دعا کن

ای وای توام که زایمان کردی .چه جالب خودت بدون درد رفتی و سه سانت بودی .منکه میترسم برم 🥴😂منتظر شروع دردمممم

عزیرم بسلامتی
قدمش مبارکه
چقدر بخیه خوردی؟؟
آمپولایی که زدن برای درد اپیدورال یا اسپاینال بود؟؟
موقع بخیه زدن بی حس نکرده بودن واژنو؟

وای دختر مبارکه 😍😍🧿

خداروشکر گ زایمان راحتی داشتی کنم می خوام برم بیمارستان 17شهریور واسه زایمان

برای آمادگی زایمان چیکارا کردی

عزیزم واسه بی حسی پول گرفتن و اینکه بی حسی ک زدن تاثیر داشت دردت کم شد

خداروشکر زایمان راحتی داشتی ،برای منم دعا کن که زایمان راحتی داشته باشم از استرس زیاد خواب ندارم خیلی میترسم

چقدر قشنگ توضیع دادی. کاش به همین قشنگی و راحتی بود که گفتی. منم دیشب مثل شما رفتم زایشگاه واسه معاینه‌ ان اس تی. و اینقدر صدای جیغو داد میومد رنگ از رخسارم پرید. فقط میخواستم فرارکنم از اونجا. و همینطور هم شد اومدم بیرون واینستادم‌‌‌‌‌‌. خوش بسعادتت که زایمان کردی و راحت شدی خواهر. دعا کن برای من هم

سلام عزیزم خدارو شکر
چند کیلو. بود نی نی ؟
آمپول عوارض نداره؟
چندمین بچت بود؟

مبارک باشه
به زور رفتی پسری رو اوردی

چ زایمان خوبی

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۳ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
ساعت ۱۰ شب دردم گرفت به ماما گفتم گفت طبیعیه ماه درده اونا تا ساعت ۳ تحمل کردم دیدم رگه های خ نی اومده رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ ثانته (شانس گوهی من بیمارستان تخت نداشتپر بودن همه جا)گفت برو دوساعت دیگه بیا راه برو دیگه برنگشتم خونه تو هم بیمارستان راه رفتم تا ۵ نیم رفتم معاینه کرد همو سه ثانت بود ولی بستریم کردن دیگه درد داشتم انقباض بود میگرفت ول میکرد ولی هرچی بیشترمیگذشت شدتش بیشتر میشد دیگه همو سه ثانت بود که زنگ زدن ماما همراهم اومد البته جایگزین گذاشتن براش چون اونی که باعش قرارداد بسته بودم نیومد ساعتای ۸ نیم ماما همراه اومد ۳ ثانتو تیم بود بلندم کرد ورزشم داد دردام بیشتر شد گفتم آمپول بی دردی میخوام گفت تا ۶ ثانت نشه نمیشه بزنن برات ورزش کن تا باز بشه خلاصه که با زور ماما همراهم ورش کردم هی دراز میکشیدم از درد اون منو بزرو بلند میکرد ورزش میداد بهم خلاصه که درد کشیدمو ورزش کردم تا ۶ ثانت شد یه ده دقیقه ای دراز کشیدم اثر کنه کم کم اثر کرد دیگه ماما گفت پاهات یکم به حس بیاد ورش کنیم داشتم از درد میمردم امپولو که زدم دردام خوب شد انقباض میگرفتم ولی قابل تحمل بود بعد دیگه ورزش کردم تا موقعی که فول شد دهانه رحمم باز نوبت زور زدنا بود که باز ماما کمکم میکرد به حالت نشستن توی دستشویی یا سجده زور بزنم
مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۳ ماهگی
#ادامه
شرح زایمان
ساعت چهار بود دکتر معاینه کرد چهارسانت بودم،
ساعت حدودا پنج پنج و ربع بود که دردام خیلی زیاد شده بود، حالت تهوع شدید داشتم، و از همه بدتر حس مدفوع داشتم که ماماها نمیذاشتن و هی معاینه میکردن و من میگفتم الان کم کم ۶سانت شدم اما همون چهارسانت بودم 😐
دردام به مرور خیلی شدید میشد به طوری که فقط میتونستم رو زمین چمباتمه بزنم و دادم رفته بود هوا، تا ساعت ۶:۳۰ تونستم تحمل کنم اما بعد اون تب و لرز بدی افتاد به جونم و فشارمم خیلی اومده بود پایین واقعا حس میکردم میخوام بیهوش شم، دیگه همسرم منو بااون وضعیت دید گفت اپیدورال بگیر 🤦🏻‍♀ درخواست دادیم و ساعت هفت و ده دقیقه اومدن که تزریق کنن ماما گفت بذار معاینه ت کنم ببینم پیشرفت کردی یا نه، که بازهم همون ۴سانت بودم
خلاصه ساعت هفت و ربع تزریق کردن و برام مثل معجزه بود دردام کلا از بین رفت ، همون موقع شیفت ماماها عوض شد و مامای جدید اومد بالاسرم
بهش گفتم میشه ورزش کنم گفت نه بذار یه ان اس تی بگیریم بعد، همون موقع هم معاینه کرد بازم ۴سانت بودم
ساعت پنج دقیقه به هشت بود ماما اومد که ان اس تی رو جدا کنه و من برم برای ورزش، معاینه کرد و خیلیییی عجیب گفت ۹ سانتی 😐 من گفتم داره شوخی میکنه دلداری بده و یکم خودش با دست اینور اونور کرد گفت ده سانت شدی فقط زور نزن تا دکتر بیاد و انقد تعجب کرده بود هول کرده بود 😐😂
همون موقع دردام داشت کم کم شروع میشد که دکتر اومد بالاسرم و گفت واقعا ده سانتی؟ و معاینه کرد و گفت سریع ببریدش اتاق زایمان، خلاصه قسمت نشد من ورزش کنم😂 منو بردن اتاق زایمان و با چهارتا زور درست حسابی دخترم ساعت ۲۰:۳۰ بدنیا اومد😍😍
مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان کیان مامان کیان ۴ ماهگی
پارت ۲
تجربه زایمان (طبیعی)
صبحش بیدار شدم برم خونه مادربزرگم طبق هرروز که تنها نباشم درد نداشتم رفتم صبحونه خوردم که دردام اوج گرفت راستی روز قبل یکم معاینه تحریکی شده بودم به خودم میپیچیدم عرق میکردم ولی قابل تحمل بود به ماما گفتم گفت تایم بگیر هیچ جا نرو دوساعت خونه درد کشیدم تا ساعت ۱۰بعد گفت بیا مطب معاینه شی رفتم گفت ۵سانتی عالیه با شوهرم و ماما تو همون مطب ورزش کردیم و ماساژ های مخصوص که دردام آروم بشه تا به حدی رسید که گریه کردم بعد معاینه کرد گفت ۶سانتی عالیه پاشو بریم رفتیم بیمارستان بستری شدم خیلی سریع بردن رو تخت منو اول نوار قلب گرفتن بعد کیسه ابمو زدن که بعد اون تازه دردام شروع شد ولی بازم برام قابل تحمل بود یکم اذیت داشت که بعد هی آروم میشد داشتم از حال میرفتم چشام بسته بود خوابم میومد گفتم تورو خدا بی دردی گفت باید معاینه شی که من ۸رو به۹بودم ماما هی دستام ماساژ میداد و ورزش میداد باهاش همکاری میکردم منم بعد گفت دراز بکش بچه داره میاد از زور زدن بگم که بهترین بود
مامان علي جون مامان علي جون ۶ ماهگی
تجربه زايمان ٢:
رفتم يه دوش گرفتم ديدم دردم نيفتاد
بعد گفتم برم يه ان اس تي بدم
اومديم بيمارستان وليعصر معاينه كرد گفت همون دو سانتي سر بچه هم تو لگن نيست
ان اس تي وصل كرد انقباض نداشتم ولي حركت بچه خوب نبود زنگ زد به دكترم دكترم گفت يه سرم و يه هيوسين توي سرم برم بزنم ديگه رفتم سرم زدم اومدم دوباره ان اس تي وصل كرد ديد دردام منظم شد هر ٤ ديقه بود
ساعت ده بود گفت برو ٦ صب بيا ورزش كن دوش بگير يا اگه دردات دو ديقه شد زودتر بيا
خلاصه من اومدم خونه يه سيخ گوشت به زور خوردم خيلي درد داشتم موقع دردا ميرفتم زير دوش حموم، چون درد داشتم و گوشت خورده بودم يهو شروع كردم به بالا اوردن ولي چيزي بالا نياوردم هيمن باعث شد كيسه ابم سوراخ بشه و اب ازم بياد،ديگه تا ١٢ بيشتر طاقت نياوردم دردهامم هر دو ديقه يبار بود
سوار ماشين شديم اومديم بيمارستان وليعصر
رفتم معاينه شدم گفت ٤ سانتي با درداي منظم فقط سرش تو لگن نيست
بستري كرد
زنگ زدم به ماماهمراهم كه خودش قم نبود گفت يه جايگزين برات ميفرستم…
مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان ماهک🎀 مامان ماهک🎀 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من 😩😂
روز قبلش دکترم گفت دو فینگر باز شدی فردا صبح برو بیمارستان واسه طبیعی منم اومدم و کارای بستری انجام دادم برام سرم فشار وصل کردن و کیسه آبمو پاره کردن ساعت 11بود تا 12دردا قابل تحمل بود همون دو فینگر بودم بعد از اون دیگه اصلا قابل تحمل نبود برام کل بیمارستان رو ینفری رو سرم گذاشته بودم با جیغ های بنفش😂
خلاصه رسیدم به 3 سانت دیگه داشتم میمردم و جیغ میزدم و موهای سرم رو میکندم یکی از ماما ها گفت مادرت همراهته زنگ میزنم بیاد پیشت حدودا یک ساعتی منتظر بودم نیومد دیگه اعصابم خراب شد سرم فشار درآوردم رگم خونریزی کرد و افتادم توی راهرو دیگه دوباره گذاشتن سر جام معاینه شدم رسیده بودم 5سانت ماما گفت بذار کمکت کنم دهانه رحمت رو باز کنم زودتر تموم شه در همین حین مامانم هم اومد تو اتاق و تا وقتی که به 9سانت رسیدم پیشم بود بعدش دیگه گفتن برو بچه وقتی اومد بیرون کل درد هام تموم شد حدود ساعت 11تا 3ونیم زایمانم طول کشید ولی کلی بخیه خوردم😂😂 خلاصه با این همه دردی که داشتم بازم برگردم عقب طبیعی رو انتخاب میکنم سوالی بود درخدمتم
مامان دلوین🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🧚🏻‍♀️ ۶ ماهگی
پارت دوم
ماما اومد بدون اینکه معاینه کنه بهم لباس داد گفت عوض کن بعد میام معاینت میکنم منم لباسام عوض کردم بعدش ک اومد معاینه کرد گفت چهارسانتی پرونده تشکیل دادن بستریم کردن من بردن تو اتاق زایمان مامایی که بالا سرم بود خیلی مهربون بود بهم گفت دردات چقدن منم گفتم قابل تحمل هستن سروم وصل کرد بهم آمپول فشارم داخلش زد کیسه آبمم همونجا پاره کرد دردام خیلی کم بود هیچ واکنشی نشون نمیدادم وقتی میگرفتن کم کم بخاطر همون فشار شدیدتر میشدن ماما اومد معاینه کرد گفت پنج سانت شدی تو نیم ساعت عالیه پیشرفت خیلی خوبی داشتی ولی کاشک همینجوری ادامه پیدا میکرد💔از ساعت 8 شب من پنج سانت بودم تا 12 شب کلی درد میکشیدم ولی الکی رحمم بیشتر باز نمیشد از درد خودم ب تخت میزدم سروم از پیشم تا اخر باز شده بود یهو دردام جوری وحشتناک شد ک چشمام تار شد فقط ناله میکردم ماما سری اومد سروم تا آخر بست هم حال خودم خراب شد هم ضربان قلب بچم بالا رفت از اونجا ب بعد دیگه نفس کشیدن برام سخت شد که بهم اکسیژن وصل کردن از ساعت 12 ب بعد دردام خیلی وحشتناک و غیر قابل تحمل شد وقتی میگرفتن حالم بد میشد صدام در نمیومد فقط ناله میکردم تنها تو اتاق بودم کل پرسنل رو ب رو اتاقم ولی اصلا توجه نمیکردن بهم ماما میومد بهم سر میزد میگفت نمیتونم برات کاری بکنم باید تحمل کنی ساعت دو بود ک ماما اومد معاینه کرد گفت داری فول میشی الان فقط زور بزن تو دردات وقتی دردام می‌گرفتن کلی زور میزدم نفسم میرفت با اینکه اکسیژن داشتم