۱۱ پاسخ

خداروشکر چه راحت. نظر کرده ی خدایی🧿♥

پشمام چ زایمان آسونی 😂😂
خداکنه منم مث تو باشممم

اتاق عمل چرا
مگه زایمان طبیعی نبودین؟

چ راحت زایمان کردی
طبیعی بودی یا سز

سلام پمپ دردخوب بود تونستی زور بزنی و طبیعی زایمان کردید؟

اندازه منی که سزارین اختیاری شدم دردت کمتر بود😂😂

مبارک باشه عزیزم،انشاالله قسمت ماهم بشه زایمان راحتی داشته باشیم،مگه واسه زایمان طبیعی هم پمپ درد میزنن؟

خوش به حالتون برای همه دعا کنید زایمان هاشون انقدر آسون باشه

سلام چند هفته زایمان کردی

آمپول بی حسی اپیدورال زدی؟

چه مختصر و مفید 😑😂

سوال های مرتبط

مامان پویا مامان پویا ۴ ماهگی
سلام از تجربه زایمانم بگم که
ده تیر صب بادرد خیلی جزئی رفتم برای معاینه تحریکی درست ۳۹ هفته بودم رفتم که نوار قلب جنین اکسیژن خودم خوب نبود و سه سانت باز بودم رفتم دکترم بهم دوساعت پیاده روی داد بعدش نامه بستری ساعت چهار بعد از ظهر بستری شدم تا شش توی بخش زایمان با آمپول فشار پیاده روی کردم بعد هفت به دستور دکترم کسیه آبو زدن بعد کیسه آب درد بیشتر بیشتر می‌شد ساعت هشت دکترم اومد با اولین معاینه سربچه اومده بود که با چن تا زور پسرم ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب بدنیا اومد دیگه آزاد شدم با چن تا فشار جفتم خارج شد بعد خونریزی بند آوردن بعدش بی‌حسی زد بخیه هارو زدن تو اون فاصله بی‌حسی اثر کنه دکترم یه بچه دیگه دنیا آورد اتاق بغلی ساعت ده شب اومدم بخش صبم دکترم بعد معاینه مرخصم کرد
اول اینکه تحمل درد باید بالا باشه خیلی بالا دوم طبیعی واقعا سخته ولی بعد کیسه آب معاینه ها خیلی راحت میشه هنوزم هم بعد دوروز درد دارم بخیه زیاد خوردم اینم تجربه دومین زایمان طبیعی من ۱۰ تیر ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب
مامان پویا مامان پویا ۴ ماهگی
سلام از تجربه زایمانم بگم که
ده تیر صب بادرد خیلی جزئی رفتم برای معاینه تحریکی درست ۳۹ هفته بودم رفتم که نوار قلب جنین اکسیژن خودم خوب نبود و سه سانت باز بودم رفتم دکترم بهم دوساعت پیاده روی داد بعدش نامه بستری ساعت چهار بعد از ظهر بستری شدم تا شش توی بخش زایمان با آمپول فشار پیاده روی کردم بعد هفت به دستور دکترم کسیه آبو زدن بعد کیسه آب درد بیشتر بیشتر می‌شد ساعت هشت دکترم اومد با اولین معاینه سربچه اومده بود که با چن تا زور پسرم ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب بدنیا اومد دیگه آزاد شدم با چن تا فشار جفتم خارج شد بعد خونریزی بند آوردن بعدش بی‌حسی زد بخیه هارو زدن تو اون فاصله بی‌حسی اثر کنه دکترم یه بچه دیگه دنیا آورد اتاق بغلی ساعت ده شب اومدم بخش صبم دکترم بعد معاینه مرخصم کرد
اول اینکه تحمل درد باید بالا باشه خیلی بالا دوم طبیعی واقعا سخته ولی بعد کیسه آب معاینه ها خیلی راحت میشه هنوزم هم بعد دوروز درد دارم بخیه زیاد خوردم اینم تجربه دومین زایمان طبیعی من ۱۰ تیر ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۳ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۵ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون
مامان دلانا مامان دلانا ۴ ماهگی
خوب خوب
نوبتی هم باشه نوبت تجربه زایمان منه
تاریخ زایمانم ۲۷خراداد بود من روز ۲۶ ام رفتم پیش دکترم که بهش بگم فردا که تاریخ زایمانمه چیکار کنم چون هیچ درد وعلائمی هم نداشتم
که رفتم و دکتر معاینه کرد یه سانت بودم و گفت هنوز جا داری تا زایمان وایسا دردت بگیره اگه نگرفت سی ام بیا برا nst ببینم وضعیت بچه چطوره
منم تا سی ام هنوزم علائمی نداشتم و رفتم واسه nstکه دکتر گفت خوبه و هنوزم صبر کن اگه الان بستری بشی زایمان اولی اذیت میشی بدون دردی
دیگه منم که انگار از همه چی خسته بودم گریم گرفته بود دیگه گفت برو دوم که میشی ۴۱ هفته کامل چه درد داشتی چه نداشتی بیا بستری شو
که همچنان من تا شنبه بازم بدون درد بودم و رفتم واسه بستری ساعت ۵ صبح بیمارستان بودم
معاینه شدم هنوزم همون یه سانت بود😬😬
دیگه بالاخره باید بستری میشدم رفتیم واسه کارای پذیرش تا حدودا ۶ ونیم اینا من رفتم زایشگاه
از ساعت۷ بود که برام قرص زیر زبونی و آمپول اینا شروع کردن دادن
دردا کم کم شروع میشد و رفته رفته شدیدتر
دکترم حدود ۸ اومد کیسه آبمو پاره کرده که خیلی اذیت شدم
تا حدود ۱۱ ونیم که معاینه شدم تازه شده بودم ۲ سانت و دیگه گریه میکردم
بقیه تو کامنت...
مامان مهدیار مامان مهدیار ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من تو بیمارستان نجمیه تهران :
تو ۴۰ هفته و دوروز با نامه دکترم بستری شدم ساعت ۶ صبح بیمارستان بودم کارامو کردم معاینه شدم نیم سانت باز بودم بعد رفتم تو اتاق لیبر که یه تخت بود و وسایل ورزش و حموم اینا تخت زایمان فقط خودم بودم همراه خانوم میتونستم داشته باشم مامانم اومد آمپول فشار زد برام ساعت هفت و بیس دیقه صبح
دیگه بعد یه ربع کم کم دردام شروع شد یه ربع یه بار میگرفت ول می‌کرد ساعت ۹ صبح شدم دو سانت
ماماهمراهم گرفته بودم گفت ۴ ۵ سانت شدی من میام
دیگه پاشدم را رفتم ساعت ده صبح معاینه شدم بچه اومده بود تو لگن کیسه ابمو پاره کرد بعدش پاشدم ورزشامو توپ اینارو شروع کردم از ساعت ده تا ساعت یازده دردای وحشتناک داشتم که داشتم میمردم مامانم از اه و ناله من گریش گرفته بود ساعت یازده فول شدم ماماهمراهمم بود یکم ماساژ اینا داد یهو گفت فول شدی فول شدی برو رو تخت زایمان سریع دکتر خودمم مثه برق و باد اومد من دیگه دردام همراه زور بود شیش هفت تا زور زدم و برش داد البته سر کرده بود دیگه بچرو کشید بود ماماهمراهمم به زور من کمک می‌کرد شکممو فشار میداد ضربان قلبشم چک می‌کرد خلاصه پسر ما ساعت یازده ونیم صبح به دنیا اومد
با وجود نیم سانت باز بودن بعدم دکتر بخیه زد با اینکه سر کرد ولی یه کوچولو فهمیدم قبلشم که جفتو کشید بیرون و شکممو فشار اینا داد
سوالی بود در خدمتم
مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانم بگم
من ۳۰رفتم بیمارستان برای معاینه گفتن سه سانتی نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست بستری میشی ۱۰شب بستری شدم تو بیمارستان امام خمینی شهریار خیلی راضی بودم بهم یه اتاق دادن فقط برای خودم همه چیز توش بود بعد یه ماما اومد پیشم بهم ورزش هارو یاد داد توپ داد بهم گفت ورزش کن منم ورزش هامو شروع کردم هر ۲ساعت یک بار میومد معاینه میکرد می‌گفت آفرین خوب داری پیش میری نزدیک ساعت های ۳ درد هام یواش یواش شروع شد تا این که ۶ صبح شدم ۶سانت اومد کیسه آبمو پاره کرد که دیگه درد ها شدید تر شدید تر شدن خیلی درد هاش بد بود ساعت ۱۵بود که دیگه تو اوج درد بودم که دکتر معاینه کرد گفت سر بچه دارم میبینم زور بزن ۵تا زور عمیق زدم اونا هم برش زدن از برش چیزی نفهمیدم تا این که سرش اومد بیرون دیگه بدن خود به خود لیز خورد اومد دیگه انگار نه انگار که داشتی چند لحظه پیش اون درد میکشیدی ترانه گذاشتن روم دیدمش بردن تمیزش کردن بعد دکتر برام بخیه زد از بخیه هم چیزی نفهمیدم ولی وقتی بچتو میبینی میگه ارزش اون درد داشت من که از طبیعی راضی بود حالمم بعد زایمان اوکی هست . ۳کیلو ۱۳۰ گرم بود
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۸ :
پس چیشد ؟؟
من ۲ سانت بودم با کیسه آب پاره شده ک بستری شدم
ساعت ۷ معاینه شدم ۴ سانت بودم
ساعت ۸ معاینه شدم هنوز ۴ سانت بودم
ساعت ۱۰ دقیقه ب ۹ از شدت درد معاینه شدم فول بودم
و ساعت ۹ زایمان کردم
بدونِ استفاده از هیچگونه اپیدورال و مسکنی ...

بعد از بخیه منو دوباره بردن تو اتاق زایشگاه روی تخت دراز کشیدم ، چندتا خرما و آبمیوه خوردم با چایی نبات
بعد ماما همراهم دخترمو آورد بهم یاد داد چجوری بهش شیر بدم و دادم.
گفت ۲ ساعت باید اینجا بمونی بعد می‌بریمت بخش ..
تا موقع من خوابیدم ، اومد بیدارم کرد ماما زایشگاه شکممو فشار داد و مثل حالت معاینه اما با یک انگشت کرد داخل واژنم ( راستی یادم شد بگم دکترمم قبل از بخیه زدن یه عالمه فشار داد شکممو و دست کرد داخل بدنم ک اصلا دردش جوری نلود نشه تحمل کرد.. بعد لباسامو عوض کردن شورتکس و پوشک برام گذاشتن و منو بردن تو بخش.. اونجا هم بچه رو آوردن کلا پیش خودم
۲۴ ساعت بعدش هم مرخص شدم .. اگه سوالی دارین بپرسین جواب میدم
مامان آراد کوچولو💖 مامان آراد کوچولو💖 ۴ ماهگی
نوبتی هم باشه نوبت تجربه زایمان منه😍😅گفتم منم بگم تو دلم نمونه
من میخاستم طبیعی زابمان کنم چهل هفتم کامل شد و من همچنان دردی نداشتم رفتم دکتر گفتن اگه تا دو روز دیگه هم نیومد بیا امپول فشار برات بزنیم
شنبه نوزدهم رفتم برای بستری ساعت ده منو بستری کردن تا ساعت یازده یه سرم عادی بهم وصل بود بعدش ساعت یازده و ربع امپول فشار زدن کم کم دردام شروع شد تا ساعت سه من شدم سه سانت البته یادم رفت بگم من موقع رفتن فقط یه سانت بودم بعدش که شدم سه سانت دردام خیلی زیاد شدن من بیمارستان زینبیه شیراز بودم بدترین جایی بود که تو عمرم رفتم همه بد اخلاق و دانشجو هرکی از راه میرسید منو معاینه میکرد درحدی که داخل واژنم زخم شد انفد حالم بد بود دهنم خشک شده بود میگفتم به همراهم بگید برام اب بیارن نمبگفتن اخرش بعد دوساعت و نیم یه اب معدنی کوچیک برام اوردن خب گذشت تا ساعت شد ۷شام اوردن اما به من چیزی ندادن گفتن رحمت باز نمیشع میبریمت برای عمل اما من مخالفت کردم تا ساعت ۹و نیم صبر کردم و درد کشیدم شدم پنج سانت تا ساعت یازده که معاینه کردن گفتن بازم شدی ۳سانت و من مردم بخدا از درد و بی حالی و ضعف و گریه اخرش ساعت۲و نیم که دیگه داشتم جون میدادم منو به زور بردن اتاق عمل برای سزارین از همه ادماشون بدم اومد وقتی درد داشتم میگفتن خفه شو داد نزن صداتو ببر دستت بزار جلوی دهنت صدات نیاد سرمون رفت و بخدا دشمن ادم هم انقدر ظالم نیست که اونا بودن.
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۴ ماهگی
سلام مامانا من دیروز درد داشتم زیر شکمم و کمرم یکم درد میکرد ساعت شیش صبح رفتم خونه مادرم تا ساعت ۱۰ درد کشیدم بعد رفتم بیمارستان اونجا معاینه شدم گفت سه سانت دهانه رحمت باز شده بستری شدم اینقدر درد کشیدم بعدش یه سیخ پلاستیکی زد کیسه آبم پاره شد بعد گفت هر موقع دردت زیاد شد بشین زور بزن تا سر بچه بیاد پایین منم همین کار رو میکردم اما فایده نداشت دو ساعت زور زدم تا بلاخره منو بردن اتاق زایمان اونجا برام برش دادن یه نفر محکم با دستاش رو شکمم رو با تمام زور فشار میداد تا سر بچه اومد بیرون بچه شروع کرد به گریه کردن بعد بچه رو بردن که تمیز کنن بعد از اون شکمم رو فشار میدادن تا جفت بیاد بیرون نزدیک به ۱۰ بار فقط شکمم رو فشار دادن چون جفتم تیکه تیکه شده بود هعی دست مینداختم در بیارن یه تیکه آخر جاموند گفتن همراه خونت میاد بیرون بعدش ۱ساعت فقط خانومه داشت بخیه ام میکرد تا ساعت ۶ رفتم بیرون بعد بخیه هم اومدن دیدن که جایی که بخیه زدن ورم کرده یه دارویی زدن بهم که جای بخیه هام می‌سوخت ولی بلاخره به هر سختی بود زایمان کردم اینم از جوجه من 🥺💖
مامان کیان مامان کیان ۶ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمانم خانوما از شب قبل رفتم زایشگاه همه چیمو ازم گرفتن بهم لباس دادن گفتن برو بخاب رو تخت تا صبح دیوونه شدم تا صبح اصلا ساعت نمیگذشت صبح ساعتای ششو نیم هفت اومدن بهم سوند وصل کردن یه کوچولو درد داره ولی سریع تموم میشه یکم بعدش فقط حس میکنی همش جیشت میخای بریزه بعدش منو گذاشتن رو تخت بردن تو راهرو اتاق عمل دکتر بیهوشی و دکتر خودم اومدن پیشم ترسیده بودم از فضا گفتم میشه فقط منو بیهوش کنین که گفتن چشم همونجا به دکتر بیهوشی ام گفتم پمپ درد میخام بعد کمتر از ده ثانیه از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم که تو ریکاوری بودم همش میگفتم بچم خوبه هی میگفتن خوبه نگران نباش بعد هی میگفتم تروخدا شکم منو فشار ندین هی هرکی میومد فشار میداد منم تو اون حالت گیجی دستاشونو میگرفتم نمیزاشتم خیلی درد داشت اخر رفتن یکیو اوردن زور داشت تا ته فشار داد فریاد زدم از درد بعدم که بردنم تو بخش بعدازظهرشم راه رفتم اولین راه رفتنم خوب بود البته من پمپ درد داشتم بنظرم سخترینش همون شکم فشار دادنست دکترمم پریسا نجفی بود که عالی بود واقعا خیلی راضی بودم ازش یجوری بخیه زده که هیچی معلوم نیست اصلا
مامان 🌻صبرا🌻 مامان 🌻صبرا🌻 ۴ ماهگی
دیگه از ساعت یازده چهار بعدازظهر هی معاینه میکردن و منم سه سانت بودم هیچ تغییری نمی‌کردم و تو همون تایم خیلیا زایمان کردن رفتن دیگه روحیم از دست دادم نشسته بودم گریه می‌کردم که دکترم گفت زایمانت طول می‌کشه من میرم چند ساعت دیگه میام به ماماها هم گفت مریض منو معاینه نکنین دیگه تا خودم بیام همینجوری تا ساعت هفت و نیم نشستم دیگه همون دردای کمم تموم شده بود رفتم به یکی از ماما ها گفتم زنگ بزنن به شوهرم برام‌‌ ماما همراه بگیره و بی حسی دیگه تا ساعت هشت هم ماما همراهم اومد هم دکترم معاینه کردن دیدن هنوزم همون سه سانتم دیگه دکتر گفت کیسه آبشو پاره کنین و آمپول فشار بزنین ماما این کارارو برام‌‌ کرد و دردام‌ شروع شد خییییلی شدید بود دوتا آمپول فشار زدن ماما گفت از تخت بیام پایین شروع کرد باهام ورزش کردن تا جایی که دیگه نتونستم واستم گفت برم رو تخت و یه آمپول بی حسی زد آمپوله جوری بود که تا زد گیج شدم و خوابیدم باز تا دردم می‌گرفت از خواب بیدار میشدم از درد شدید ناله میکردم باز تا تموم میشد خوابم می‌برد آمپول بیهوشی بود بیشتر تا بی حسی 😂دردامو که اصلا کم‌نکرد ولی انقدر گیجم کرد که خیلی چیزی متوجه نمی‌شدم مخصوصا وقتی ماما کمرمو ماساژ میداد دردش قابل تحمل میشد
مامان امیر علی مامان امیر علی روزهای ابتدایی تولد
خب بریم سراغ پارت اول زایمان
من دیروز از خواب پاشدم رفتم خونه ای مامانم اینا تا نشستم تو ماشین دیدم ازم یه چیزی آب مانند اومد فک کردم ترشحه ولی نگو کیسه آب بوده
بعد که رفتیم اونجا من از ماشین پیاده شدم با هر قدم قشنگ ازم آب می‌ریخت ولی چون حالت چسبناکی داشت فک میکردم ترشحه
همونجور موندم تا اینکه دیدم نبابا داره قشنگ میاد همون شکل دیگه زود به دکترم پیام دادم گفت برو دوش بگیر سریع برو بستری شو کیسه آبته ساعت ۹ اینجور شده بودم ۱۰ ونیم رفتم بستری شدم بدون هیچ دردی بعد من رفتم معاینه کرد گفتن بله نشتی کیسه آب هس و باید بستری بشی منو بستری کردن دادن بخش اومدن اونجا هم یبار معاینه کردن گفتن ۳ سانتی پاشو راه برو توپ دادن ورزش کن گفتن میتونی دوش هم بگیری چون حموم داشت اتاقم من پاشدم هر کاری که گفته بودن رو کردم دیگه اومدن گفتن باید نوار قلب بچه رو بزاریم چون نشتی کیسه آب داری خطرناکه خلاصه من اومدم دراز کشیدم بازم معاینه کردن ساعت ۳ ظهر بود
بعد گفتن اصلا باز نشدی همون ۳ سانتی منم تا ساعت ۸ شب همون‌طور ورزش میکردم و اینا دردام یه کم داشت زیاد میشد ولی قابل تحمل بود اومد معاینه کرد گفت ۴ سانتی ولی چون درد زیادی نداری نمی‌تونیم آمپول بی دردی بزنیم نمیتونی زایمان کنی اونوقت گفتن دکترت زنگ زده آمپول فشار رو تزریق کنیم دیگه آوردن زدن و رفتن