۲۵ پاسخ

و منی ک کمکی ندارم با سه تا بچه پشت هم همه ی این کارای روزانمه و بعلاوه ک کار در منزلم انجام میدم باید ب خودم ی ایول بگم ک سرپاام هنوز

اول که خدا قوت عزیزم
دوم اینکه بستگی ب بچه داره، ب برنامه ریزی.
من این کارایی ک گفتی روتین هست برام. یه هفته ام هست شوهرم خیلی مریضه ک جدا میخوابیم ماسک میزنه و...
کمکی ام ندارم، فقط روشم اینه که صبحا تا بچم خوابه من بیدار میشم صبحانه میخورم با ارامش چایی ام میخورم بعد میرم سراغ ناهار گذاشتن و کارام...

خسته نباشی عزیزم
اره خیلی سخته با بچه کوچک مخصوصا ک الان چهار دست و پا می‌ره ک هیچ
منم تا جایی یکی کمک کنه راحت تر میتونم اگه کمکی نداشته باشم خیلی سخته ولی یاد روزای اول میوفتم ک میگفتم بدون مامانم نمیتونم گریه میکردم الان میبینم خیلی خوب شدم حتی دخترمو تا ی ماه پیش حموم نمیبردم اما الان میتونم

چقدر حرفات خوب بود🥺🥺😭

عه میخاسم بگم بابا دمت گرم ایول ک تونسی🤣

بچه اگه بغلی و وابسته نباشه ،میشه همه ی اینکارارو انجام داد

واااقعا درسته من گاهی اصلا نمیتونم صبحانه بخورم وقتی ام که میخوابه بخوام فقط کار کنم از پا میفتم چون من خستم اون تازه بیدار شده سرحاله اونوقت کلافه میشم دیگه بخدا همه اینا حرفه مگه میشه یکی بهت بچسبه همه کارا رو بکنی

وای دقیقا همون فکرو کردم چون من امروز فقط تونستم حموم ببرمش وشام بپزم شاید باورتون نشه ازصبح تا ساعت ۳هیچی نخورده بودم فقط یه لیوان چای تا یکم آروم شدتونستم یکم غذا بخورم واقعا واقعا بچه داری با کارای خونه خیلی سخته،من فقط موندم قدیمیا چطوری بچه داری میکردن اونم ۷،۸تا بچه رو🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴

خداقوت
اره بابچع کوچیک نمیشه ب همه کارارسید امروز ک هیچی من همش دارم وسایل و اسباب بازی هارو کارتون میکردم اما دیروز
خونه چهاربار مرتب کردم ظرفای هندونه و چای اژ شب مونده روشستم همه ظرفارو چیدم کابینت (دیشبش مهمون داشتم )
ناهار ماکارونی پختم همسراومد خوردیم خوابیدن من حیاط شستم دوباره خونع مرتب کردم دخترمو همسر بغل گرفت جاروبرقی کردم مپاد کوکوسیب زمینی حاضرکزدم رفتیم بیرون برگشتیم کوکو سرخ کردم خوردیم جمع شد خوابیدن من ظرفامو شستم (بچه مدام دست خودم بود جز اوایل کوکوسزخ کردن ک یکم همسرنگهداشت)

من همه اینارو انجام میدم تنهایی با ایکه دخترم همش درحال گریه و غر زدنه

واقعااا که درسته

منم پسرم میگه فقط پیش من باش بازی کن، یا میگه بغل کن.‌منم دلم نمیاد بغلش کنم اما این روزها بیشتر میزارمش زمین تا مهارت هاشو یاد بگیره زیاد بغل بودنی هم غلت و سینه خیز و اینارو نمیتونه تمرین کنه‌. جدیدا هم که لثه هاش به شدت اذیت میکنن و خیلی بی قرار و گریه ولی خب من میزارمش زمین باهاش بازی میکنم یه چیزی میدم دستش سرگرم بشه تا بدو بدو کارامو کنم. روزانه گردگیری میکنم جارو میکشم تمیز میکنم هرشب هم شام میزارم.گاهی وقتا هم بچه به بغل دارم جارو برقی میکشم. چون وقتی خونه تمیز باشه خودم روانم آروم تره. مامانم هم نزدیکمه اما خب خودم تنهایی کارامو میکنم. عصرها هم که میشه با ماشین میبرمش بیرون چرخی میزنیم پارک میکنم پیاده میشیم میزارمش کالسکه نیم ساعت پیاده روی میکنیم یکم حالش بهتر میشه چون خیلی کنجکاوِ دوست داره همه جارو ببینه میریم بیرون آدم هارو میبینه مغازه ها نور ها درخت ها خیلی خوشش میاد...

یدونه بچه راحته ۲تا سخته خیلییییئ

من میذارم روروئک همه کارام میکنم

چرا بابا میشه بدون کمک
فقط بستگی به حال خودمون داره
منم وقتایی که حالم خوبه خیلی کار میکنم منتها من روماتیسم پدرمو در اورده امروز به زور فقط بچه‌داری کردگ

درخواست بده گلم پرم

خسته نباشی منم از ۶ صبح بیدارم هم بچه نگهداشتم هم خونه اساسی تمیز کردم الان نشستم زمین پسرمم کلا از ۶ صبح تا الان نیم ساعت خوابیده منم دارم بیهوش میشم 🫤

واقعا فازاینای که عی میان میگن من میتونم درک نمیکنم.بابا این بنده خدا مادرع برای ارامش حال خودش وکسای که مث خودشن اینو گزاشته مثلا شمابیایدبزنید من میتونم بهتون کاپ قهرمانی میدن؟افرین به شما که میتونید حالا سکوت اختیارکنید بزارید ماهایی که نمیتونیم باهم درددل کنیم اروم بشیم حس عذاب وجدان وحال بد ازمون دوربشه

والا من همیشه همه ی اینکارارو خودم بدون کمکی انجام میدم
این بستگی ب بچه داره ک چجوریه

و شاید اون بچه ارومی داره
من دیشب مسجد رفتم یه نمار بخونم نشد حتی ۳رکعت چون مدام حرکت میکرد و کنارم یکی هم سن یاس نشسته بود ردیف جلو ۲۰ دقیقه مادرش نماز جماعت خوند بچه سرگرم تسبیه بود!!!
باید گفت ما مثل هم نیستیم

اخی خسته نباشی عزیزم
منم هروقت میخوام جارو بزنم خواهر باید بیاد افرارو بگیره دیروزم از کمر درد رفتم دکتر گفت دیسک داری نمیدونم با این بچه چ کنم گفت بغلش نکن منم یکم نگاهش کردم خندم گرفت اومدم🤣🤣 اخه مگه میشههه من همه کارامم یک دستی میکنم همش ب بغلمه

دمت گرم خدا قوت،واقعا مادرا یدونه ان تنشون سلامت
منم هروق مادرم میاد پیشم پناهو میزارم پیشش میرم فقططط کارای خونه رو انجام میدم و ب خودم میرسم غیر این صورت حتی گاهی پیش اومده وقت شونه کردن موهامم ندارم

چقدر خوبن مامانا ، کاش مادرم نزدیکم بود .. میتونستم یه ورزشی کنم یه دوشی بگیرم .. مدل ادمیزاد کلا زندگی کنم .

الهی شکر که این دلخوشی ها هست تو زندگیمون این فرشته کوچولوها هستن کافیه دیگه باقی کارا همیشگی اما بچگی بچه هامون هرگز برنمیگرده

در کل خسته نباشی خواهر خدا قوت

سوال های مرتبط

مامان زینب👧🏻وحسین👶 مامان زینب👧🏻وحسین👶 ۱۳ ماهگی
از طرف یک مادر خسته و دااااغان😅🤦‍♀️ :
درحالیکه همه روتین روزانه شون رسیدگی به پوست نوزاد و درست کردن اوتمیل و پنکیک و غذا دادن به کوچولوها به سبک blw و عکاسی های حرفه ای هست،روتین ماهم اینه😁👇
صبح با گریه دختر بزرگه بیدار شدم چون تو جاش جیش کرده بود😬🤦‍♀️
بردمش شستم و لباساشو عوض کردم و صورتشو شستم و صبحانه دادم بهش🍞☕️🫖
در همین حین ماشین لباسشویی در حال شستن بود و داشتم سرلاک پسر کوچیکه رو میدادم🍵🍼
لباسای شسته شده رو تو چند مرحله پهن کردم چون اون وسطا دختر بزرگه پی پی کرده رفتم بشورمش ازونطرف پسر کوچیکه خودشو کُشته از گریه که چرا از پیشم رفتی منو تنها گذاشتی😭🙉
سانس دو ماشین لباسشویی زدم و همه روتشکی و روبالشتی و پتو و لباسای جیشی دخترو انداختم شسته🤧و تو این فاصله دختر نهار خواسته بهش دادم خورده و حالا پسر کوچولو خوابش گرفته که شیر دادم و خوابوندمش👩‍🍼
و بلافاصله بعد خوابوندن بچه رفتم مرغهایی که همسرم دیشب خریده بود رو شستم و بسته بندی کردم و فریزر گذاشتم و یه مقدارشم گذاشتم بپزه آماده باشه برای غذای شب🍗
ساعت ۲ بعد از ظهر بالاخره وقت نماز و نهار خودم بوده(البته با چاشنی غرهای بچه ها)😤😡
عصر برای اعضای خانواده عصرونه آوردم خوردن
همسر یه مقدار خوابیده و من با بچه ها بازی کردم ساکت نگهشون داشتم که باباشونو بیدار نکنن🤫
آقای پدر بچه هارو نیم ساعت نگهداشتن تا من ظرفهارو بشورم و مقدمات شام و فراهم کنم
پسر کوچولو رو خوابوندم که برم شام آماده کنم که صدای رعدو برق نذاشت و بیدارش کرد🤦‍♀️و من بچه به بقل همراه با غُرهای دختر بزرگه غذا درست کردم😮‍💨
و الان شام خوردیم و من پشتم گرفته و فقط روی مبل دراز کشیدم و برای شما این متن رو تایپ میکنم و خونمون ترکیده 🤪🥲👩‍🦽
مامان شایان و ماهلین مامان شایان و ماهلین ۱۰ ماهگی
امروز روز استراحتم بود
پسره خونه پیش مامان مریم
دختره خونه هم پیش خودم بود
تا ساعت ۱۱ خوابیدیم
بعدش هم پاشدیم و رسیدگی به روزمرگی
اول برای ماهلین جان صبحانه آماده کردم تا خنک بشه جاشو تمیز کردم دست و صورتش رو شستم و لباسش رو عوض کردم بعدم صبحانه اش رو دادم شیرش دادم و خوابوندمش
سریع برای ناهار دست به کار شدم و حلیم بلدرچین پختم براش
این همه کار کردم ولی با خودم همش میگفتم امروز استراحت بودم 😂😂مامانای دو فرزندی کارشون خیلی زیاده
بریم سراغ دستور حلیم جوجه کوچولو 👇👇
بلدرچین
پیاز بلغور گندم
اول از همه بلدرچین رو شستم و با پیاز گذاشتم پخت تقریبا ۲ ساعت با شعله ملایم زمان دادم
بلدرچین و از قابلمه در آوردم و بلغور گندمی که خیس کرده بودم و حسابی شسته بودم تا نمکش بره و اضافه کردم به آب بلدرچین پیاز هم در آوردم و انداختم دور
بعد گوشت بلدرچین و ریش ریش کردم و به بلغور و آبگوشت اضافه کردم ۴۵ دقیقه زمان دادم تا بلغور بپزه و نرم و لعاب دار بشه بعدش هم با پشت قاشق یکم له کردم مواد رو دخترم دوست داشت و استقبال کرد خداروشکر 😍
البته عکس برای قبل از میکس شدن