۱۳ پاسخ

دقیقا منم همین حال شما رو دارم 🥺

من ازشمابدترهستم بخدااا حوصله ندارم میرم بیرون نمیتونم راه برم داعم عجله دارم برای دستشویی.. بعضی وقتا فک میکنم الانه ک بچه بیوفته پادرد مچ دست درد میکنه وااای خیلی سخته بخدااا برای اولی این همه عذاب نکشیدم

هورمونات بهم ریخته بعد از زایمان بهتر میشی روزای تابستون گرم و بلنده حوصله سر بره طبیعیه من که حامله نیستم همش دلم میخواد یه گوشه دراز بکشم بی حوصله ام

بخاطر تغییرات هورمونی هم هست زهرا یه بخشش،بعد بچه هم بزرگتر شده انرژی مادرو میگیره ،آدم قوت وتوانایی وحوصلش کمترمیشه،اصلا به این فکر نکن چرامن مثل قبل بارداریم نمیتونم کار کنم چون طبیعیه شما باری رو داری حمل میکنی که نصف انرژی بدنت میره واسه تغذیه نوزاد از بدن مادر ،خورد خورد کاراتو بکن ،ولی بیرون برو جای تکراری نه مثلا یه روز به بهانه بستنی خوردن یه روز غذا یا.....

خواهش میکنم عزیزم

طبیعیه. منم سردخترم همش دلم میخواست بخوابم وحالت تهوع داشتم همش. دلودماغ جایی رفتن نداشتم. فقط دوست داشتم استراحت کنم غروب پامیشدم به کارام میرسیدم. انقدربوی غذاحالموبدمیکردگاهی نمیتونستم غذادرست کنم. ایناعادیه. نمیدونم تاچ حدواقعیت داره میگن سردخترآدم تنبل میشه سرپسرزرنگ میشه.

اخ اون معده درد و سوزش منو بیچاره کرده منم همش بالشتم وسط خونه س🫢 زمان پسرم یادمه تا لحظه های اخر تو تابستون درحال خرید بودم ولی الان نمبتونم تکون بخورم

طبیعیه عزیزم
سعی کن
بتونی بری بیرون

نمیدونم شاید دختر این مدلیه بارداریش🥺

خونه موندن باعث افسردگی میشه من ماه هااول به خاطر لکه بینی استراحت بودم اینقدعصبی شده بود حوصله هیچ کس رونداشتم به شوهرمم می‌گفتم من بیرون نمیام خودت بادخترمون برید
ولی الان چند روزی هست ازاستراحت اومدم بیرون بلندمیشم خیاطی میکنم گردگیری خیلی حالم خوب شده به نظرمن یه جانشستن حال روحی ادموخراب میکنه

انشالله حالت تهوعت رفع میشه سعی کن خونه نمونی بروخونه مامانت یامادرشوهرت

ایندفعه بارداری من پر چالشه اصلا وقت نمیکنم ب دردا و اذیتام فک کنم الانم یا وسیله کارتن میکنم یا میرم بنگاه خونه ببینم بعدشم باید ببرم باز کنم بچینم 9ماه تموم شد😂😂😂

ناخاسته باردارشدی الان

سوال های مرتبط

مامان النا مامان النا ۶ سالگی
مامانا از دست دخترم دارم دق میکنم بخدا از وقتی وارد پیش دبستانی شده یه بچه دیگه شده انگار چند بار تو کلاسشون عکاسی بوده اونجا بچه ها خواهر برادر هاشون اومدن دخترم هر دیقه میگه من تنهام من خواهر ندارم برادر ندارم شام نمیخوره نهار نمیخوره عصبی شده‌ 😭😭 همش میگه باید با من بازی کنی درس کار میکنم بازی میکنم باهاش گوشی میبینه کارتون تفریحش‌ به راهه خوب من الان بیام اقدام کنم خدا میدونه کی بچه دار شم تا بیاد همبازی این بشه بزرگ میشه دخترم 😭😭 از حرفاش افسردگی گرفتم قصد داشتم هشت سالش بشه باردار بشم تو خونه فرمانروایی میکنه همه کار میکنه باز گله‌ داره من جوری شده به شوهرم وقت نمیزارم به زندگیم وقت نمیزارم ظرفای نهار شام میمونه تو سینک غذا از بیرون میگیرم اینقدر که خودمو وقفش‌ میکنم . 💔💔 تو سن ۲۹ سالگی رسما مثل زن ۷۰ ساله شدم بخدا شوهرم میگه من فقط بخاطر ویار شدیدت‌ راضی نیستم اذیت شی وگرنه بچه می‌آوردیم تا الان‌ من باردار بشم از لحطه اول تا زایمان استراحت مطلقم‌ گفتم دخترم یکم بزرک بشه بتونه کارهاشو‌ بکنه درسش بنویسه خودش کسی تو شرایط من بوده یکی بیاد منو آرووم کنه حرفای دخترم مثل تیر میره تو قلبم😭😭 .