۷ پاسخ

والا جرات نداری حرفی بزنی یه سریا میشن دایه دلسوزتر از مادر و انگشت اتهام میگیرن سمتت و میگن تو مادر آگاهی مگه قدیمه..مگه فلانههه‌..یا میگن تجب میکنم از مامانای گهواره که علم ندارن و مقاله نمیخونن و فلان بیسار...


آب هم به مقداری ک دکترش میگه حتما بهش بده گلم..به طبع بچه خودت و حرف دکترش گوش بده..خدا سلامتی بده.‌

من از ۳ ماهگی اب میدم به دخترم
هیچ ربطی به اینکه شیر مادر میخوره یا شیرخشک نداره
الان تابستونه ما خودمون میریم بیرون هلاک میشیم از تشنگی اون طفل معصومم که زبون نداره بگه تشنمه
حتما به بچه هاتون اب بدین مخصوصادتابستونا

من از ۴۰ روزگی آب میدادم بخوره

اره منم مامانم همش میگفتم بهش آب بده من قبول نمی‌کردم تا از دکتر پرسیدم گفت چون شیر خشک میخوره بهش آب زیاد بده

آره منم آب میدم به پسرم
خدایی هوا گرمه بچه باید آب بخوره مخصوصا ماهایی ک شیر خشک میدیم

دقیقا دکترم ب من همینو گفت
اونایی ک تا مدفوع بچه سبز میشه میگن سرماخورده هم همینطور
من اصلا دیگه ب این خانمهایی ک اینجا تا سوال میپری نظر قطعی میدن اعتماد ندارم
هر دفعه گفتن من پیش ۳ یا ۴ تا دکتر بردم ک مطمئن بشم همشونم نظرای اینجا رو رد کردن...

من دخترم مشکل کلیویی داره فوق تخصصش گفت تا جایی که میتونی بهش آب بده بخوره نترس هیچی نمیشه

سوال های مرتبط

مامان آوینا مامان آوینا ۱۱ ماهگی
امروز بچه رو بردم دکتر چن روز میشه به کم سرفه میکرد یه کم گرم بود بدنش تب نداشت سه روز بود شیر نمی‌خورد اگرم میخورد همشو بالا میآورد خس خس میکرد و بینیش کیپ شده در صورتیکه خالی بود هر چی اسپری زدم با پوار کشیدم هیچی در نیومد ،خیلی شدید سرش رو اینور اونور می‌کنه و دست میزنه به صورت اینقدر که صورتش قرمز شده بود چشمش بار آورده بود هر دقیقه پاک میکنم دوباره میاد امروز زرد رنگ شده بود و حالا کشدار بود کلا در عرض سه روز لپ های بچه آب شد ،بردم دکتر معاینه کرد گفت تا سه ماهگی شیر مادر هم میخورد از سه ماه و نیم دیگه نخورد که نخورد اون یه ذره هم که میومد قطع شد ولی خدایی منم هیچی نمی‌خوردم اصلن اشتها. نداشتم کارا زیاد بود بچه ها مریض شده بودن بالاخره شیر قطع شد ،ادرارش خیلی بو میده دکتر گفت بهش یه کم آب بده عرق زید می‌کنه آب بدنش کم شده رفلاکس پنهان داره پدی لاکت داد روزی دو بار داد با کتوتیبفن اگه بعد یه هفته خوب نشد باید شیر خشک ha بخوره مخصوص حساسیت
مامان مهربون مامان مهربون ۱۱ ماهگی
من به خاطر شرایطی بدی که داشتم نتونستم به بچم درست و حسابی شیر بدم و دخترم عادت کرد به شیشه شیر متاسفانه و دیگه سینه ی منو نگرفت،با اینکه شیرم خیلی زیاد بود و فواره میزد و سینم انقدر سنگین میشد مجبور میشدم زیر دوش آب گرم بدوشم،سعادت شیر دادن به بچم رو نداشتم😔 با اینکه شیرم زیاد بود اما نمیخورد و میک نمیرد و کم کم شیرم خشک شد،البته هنوزم اگه فشار بدم چند قطره ازش میاد...
خیلی تلاش کرده بودم،آب قند زدم،روی سینه شیرخشک ریختم با سرنگ،رابط سینه گرفتم،انواع پوزیشن ها و صداهای مختلف رو امتحان کردم،اما هیچ کدوم بچم رو به سینم برنگردوند.
حس عذاب وجدان شدیدی دارم،حس میکنم بچم منو دوست نداره و مادر رو نمیشناسه،حس میکنم خدا منو لایق شیردهی ندونست،لایق ندونست تا از شیرم بچم تغذیه بشه
دیشب تو مهمونی که داشتم برا بچم شیرخشک درست میکردم،عمه ی شوهرم به مادرشوهرم گفت از اول شیرخشک میداد؟
بعد مادرشوهرم گفت آره دیگه چون شیرش کم بود بچه نمیگرفت اینم شیرخشک داد،بعد با یه حالت آخه بیچاره ای منو نگاه کرد
درصورتی که اصلا اینطوری نبود ماجرا....
خیلی دلم شکست،دلم میخواد یه بچه دیگه بیارم تا هرجوری هست بتونم بهش شیر بدم
تو مهمانی ها همش میترسم برا بچم شیر درست کنم،چون باز هرکی ببینه حرف میزنه و ایراد میگیره یا نصیحت میکنه و از خوبی های شیر مادر میگه...
من که عاشق شیردادن بودم،مگه دست خودم بود؟
مگه زوری شیر رو از بچم گرفتم؟خیلی فشار بدی روم هست...