خلاصه رفتم اونجا معاینه ببینم چند سانتم، ولی گفتن که اگه ۴ سانت بودی بستریت میکنیم، منم با این دردا گفتم حتما ۴ سانتم. خلاصه رضایت دادم و رفتم بیمارستان نیکان اقدسیه . اونجا که رسیدم بعد از معطلی و معاینه با کمال تعجب گفت یک انگشتی . زنگ زد گفت به دکترم و دکترم گفت چون بچه بالاست و درد داری ممکنه باعث دیسترس بشه و مدفوع کنه و همین الان بستری شو برای سزارین( کلا دکتر من فقط دستش به سزارینِ). و گفت اگه میخوای با رضایت خودت برو خونه. و تصمیم بگیر و بمن بگو. دیگه این مامای شیفت خیلی اذیتم کرد همش میگفت زود باش تصمیم بگیر، نمیفهمه خب تصمیم درین مورد بالاخره طول میکشه و باید مشورت کنم. درکل مامای شیفت خیلی اذیت میکرد با اخلاقش. منو شوهرم رضایت دادیم اومدیم بیرون داخل لابی بیمارستان ولی پدر مادرم گفتن اصلا نمیشه برگردی و خطریه، دیگه دوباره برگشتم بالا، چون خودشون گفتن تصمیمت عوض شو برگرد ولی خیلی بد اخلاقی کردن باهام وقتی برگشتم. خلاصه زنگ زدن دکترم که بگن بیا برا سزارین ولی جواب نداد. منو بستری کردن ساعت ۱ شب و همچنان درد زیادی داشتم. خلاصه من از درد به خودم میپیچیدم ولی دکترم تا ساعت ۸ که زایمان کردم جواب نداد!
ادامه تاپیک بعدی

۹ پاسخ

چه دکتر متعهدی!!!!!!!

وااای چه دکتری بوده

پیاممو لایک کنید

منم دیروز رفتم گفتن یک انگشتی اومدم خونه دیگه نرفتم منتظرم دردام بیشتر بشه برم بنظرتون خطرناکه؟😢

وای چقد بد /: دکترت کی بود

😳😳😳😳واقعا جوااب نداد واییی

جلل خالق

دکترتون کی بود

چ جالب.من هشت ساعت. درد کشیدم با سرم فشار بچه هم اصلا پایین نبومده بود کلا هم یه سانت وقتی کیسه ابم پاره شد باز شدم یه سانت هم با اون هشت ساعت. درد اخر به خاطر وزن بچه سزارینم کردن

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
پارت۲تجربه زایمان سزارین با بیحسی
اونجا کلی ازم آزمایش گرفتن و تست نشتی کیسه آب و متاسفانه تستم مثبت شد دکتر اونجا گفت باید معاینه ات کنم به دکترت اطلاع بدم و معاینه کرد ۲سانت بودم خیلی دردم گرفت و اذیت شدم پرستارحول کرده بود گفت تشکیل پرونده بده تستت مثبت شده باید بستری بشی منم گفتم نه امکان نداره زنگ دکترم بزنید من بیمارستان دیگه ای قراره سزارین بشم ن اینجا دیگه زنگ دکترم زدن گفت باورژانشی برو بیمارستان ایران و کلی برخورد کرد کهرا صبح نیومدی گفتم بیا الان اومدی من بیرون از شهرم تا بری خودم می رسونم حالا من نه ساک زایمان خودم ن بچه رو با خودم نیاورده بودم چون فکر نمی کردم بخوام زایمان کنم خلاصه تو راه بیمارستان ایران بودیم دکترم ز زد گفت برگرد علوی اتاق عمل بیمارستان ایران یکی خونریزی کرده پر هست😐😐خلاصه برگشتیم اونجا دکترم اومد دید بچه افتاده تو خشکی زود کارای بستریم و کردم شوهرم زنگ زد مامانم و ابجیم وسایلای خودم و بچمو آوردن ۸رفتم اتاق عمل
مامان دنیز🩷 مامان دنیز🩷 ۴ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانمو بگم🙂
۲۸خرداد دکترم گفت بیا بیمارستان برای معاینه صبح با اینکه خیلی کم درد داشتم رفتم با کلی سونو و معاینه اخر گفتن هنوز وقتش نیست ۱سانتی گفتن برو خونه هروقت تایم درداد به ۵دقیقه رسید بیا تا رسیدیم خونه شد ساعت ۲ظهر ،ساعت ۵ظهر تایم دردام به ۵،۶دقیقه رسید گفتم یکم که تایمش بیشترشد میریم بعد شام راه افتادیم دوباره رفتیم بیمارستان باز معاینه کردن گفتن ۱ونیم شدی،برو بخونه صبح بیا باز معاینه کنیم ،تا رسیدیم خونه شد ساعت ۳،ساعت ۵ کیسه ابم ترکید باز راه افتادیم رفتیم بیمارستان ،اونجا باز معاینه کردن گفتن شدی۳سانت تا ظهر بچت دنیا میاد،بستریم کردن ولی تا ظهر بدنیا نیومد هی بهشون میگفتم که دیگه من نمیتونم منو ببرید سزارین کنید گفتن که برای سزارین خیلی مونده حالا اگه نتونستی میبریم اتاق عمل😂💔
بالاخره بچم ساعت ۵بعدظهربدنیا اومد با کلی زحمت و درد،درسته درد خیلی زیادی رو تحمل کردم دهانه رحمم خیلی دیر دیر باز میشد، ۲۴ساعت درد کشیدم ولی زایمان خیلی خوبی داشتم کلا ۶تا بخیه خوردم اگه یکمم تحمل میکردم اصلا بخیه نمیخوردم بعضیا میگن درد بخیه از زایمان بیشتره ولی دروغ میگن من موقع بخیه حتی ی سوزنم حس نکردم، خلاصه حرف اخر که من ۲۴ساعت دردکشیدم ولی بنظرم زایمان طبیعی هزاربرابر سزارین بهتره من اونجا سزارینیارو دیدم ک دوروز بستری بودن هنوز سرپانشده بودن گریه میکردن
مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان دونه انار❤️هدی مامان دونه انار❤️هدی ۲ ماهگی
دیگه ساعت ۶ صبح بود که یک مامای بخش که تازه رسیده بود و ماما خصوصی ینفر بود بعد از زایمان اون خانم ، اومد داخل اسیشن پرستاری. من تو دلم میگفتم کاش این منو زایمان میکرد. دیگه دید خیلی درد دارم گفت میخوای معاینت کنم؟ گفتم اره توروخدا بیا کارای منو بکن دیگه طاقت ندارم . معاینم کرد گفت ۴ سانتی ولی بچه بالاست و لگنت عالیه. چون بچه بالاست و یسری دمنوش خوردی دردت بیش از حدِ باز شدنته . و من و برد تو اتاق زایمان طبیعی . دیگه از خوشحالی گریه میکردم، از بس ۱۲ ساعت تشنه و گشنه هر ۴ دقیقه درد کشیدم و توی برزخ بودم که دکترم کی میاد و من چه زایمانی قراره بکنم. واقعا گشنگی و تشنگی تو اون شرایط درد کشیدن بده( چون ممکن بود هرلحظه دکترم جواب بده و ببرنم سزارین نذاشتن هیچی بخورم).
دیگه خلاصه خوابوند رو تخت و گفت کیسه آبش و میزنم. کیسه آبمو که زد دید بچه مدفوع کرده. گفت بذار با دکتر بخش مشورت کنم. دوباره قرار شد ببرنم سزارین، بهم سوند وصل کردن . ولی نمیدونم چیشد که گفتن بذار ان اس تی بگیریم ازش . چون ان اس تی بچه خوب بود دیگه نبردن منو سزارین. درد هام خیلی شدید تر میشد.
ادامه
مامان علی 💙 مامان علی 💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من
زایمان من سزارین بود و دکترم تاریخ ۲۳شهریور رو برام تعیین کرده بود
یکشنبه ۱۸ شهریور آخرین ویزیتم بود البته نامع سزارین رو از قبل گرفته بودم
دیگه رفتم مطب دکتر تا آخرین ویزیت رو انجام بدم دکترم گفت که ساعت ۱۰ جمعه بیست و سوم شهریور بیمارستان باشم خودشم ساعت دوازده میاد ولی احیانا اگر علایم زایمانم زودتر اومد برم بیمارستان
من تقریباً ۱۰ شب از مطب دکتر رسیدم خونه و بعد از خوردن شام و .. سرویس بهداشتی رفتم دیدم که یه لک کوچیک صورتی کم رنگ روی لباس زیرمه از سرویس اومدم بیرون به مامانم و بقیه خانواده گفتم پاشیم بریم بیمارستان
مامانم به دکتر پیام زنگ زد و شرح حال داد و ایشون گفتن که برو بیمارستان
دیگه یه حموم هول هولی کردم و با بند و یساط رفتیم بیمارستان
رفتیم بلوک زایمان بیمارستان گاندی که فقط همسر رو راه میدادن ازم nst گرفتن معاینه کردن و گفتن که دهانه رحمت باز نشده ولی انقباض داری و به دکترم زنگ زدن دکترم گفت که بستری بشم تا فردا صبح بیان برای عمل
ولی نمیدونم چرا من و همسرم یه مقدار دودل شدیم وفکر کردیم که مشکلی پیش نمیاد و گفتیم با رضایت شخصی برمیگردیم خونه خلاصه با اینکه لباسمم عوض کرده بودم برگشتیم خونه تا فردا ۷صبح که بیام بیمارستان
خلاصه تا خود صبح خوابم نبرد تازه خوابم برده بود که توی خواب ساعت پنج و نیم صبح کیسه آبم پاره شد همه رو از خواب بیدار کردم با اون وضعیت آرایش کردم و رفتیم به سمت بیمارستان و همزمان با پاره شدن کیسه آبم دردهامم شروع شد دوباره رفتم بلوک زایمان nst وصل کردن معاینه کردن با اینکه من سزارین بودم از ساعت 5تا 10صبح درد کشیدم تا دکترم اومد 🥴
دیگه خیلی طولانی شد بقیه اش رو توی تاپیک بعد مینویسم 🌼