۱۱ پاسخ

صددرصد بگو

زدت نشستی داری تاپیک مینویسی
چهاردماه زایمان کردی هنوز زخم تو دلت تا یک سال هیچیت جای خودش نیست بعددد میگی ب خواهر شوهرم بگم پاشو دودمانشون و ب باد بده
بگو ب پدر مادرت یا خودت ازش شکایت کن حق نداره مرد رو زن دست بلند کنه باید شکستتت اون دستو
برو خودت همه حرفا و بزن
من اگ این برخورد و از همسرم بینم ی دیقه ام نمیمونم ک چشمم ب چشمش بخوره

ببین چه بعد یه سال خدا ب ادم بچه بده چه بعد ۲۰سال اخرش بچه ادمه و حساسه روش دوست نداری نده خودتم اذیت نکن الکی بزار بدشون بیاد بزار شوهرتا پر کنن محل نده اصلا

باید از قبل مردا رو آماده کنی
مثلا قبل اینکه ننش پرش کنه بهش میگفتی مامانتون میخاست بچرو بوس کنه دیدم مریضن نذاشتم
گفتم یه وقت بچه مریض نشه
عزیزم یه لطف بکن خودتت به مامانت بگو فعلا نزدیکش نشن تا بچه طوریش نشه مردا خیلی دهن بینن فقط باید باهاشون با عزیزم عزیزم حرف بزنی فایده دیگه ای نداره

نگو دلیلی ندارد دوتا آدم بزرگین خودتون مسئلتونو حل کنید خودت مدیریت کن
ب همسرت بگو چون واکسن شده نباید سرما بخوره یا مریض بشه چشم خوب شد می‌بریم ببیننن..
ولی اینکه زدتتت مسئله ایه که خودت باید با روش خودت دلخور باشی و از دلت در بیاره ...

ولی اون خواهرشوهری که میگی بهت رحم میکنه دروغه همشون یه حسودهیچوپوچن

خیلی اشتبا کرده شوهرتم ولی من خودم روم نمیشه بگم نکنین اگه بگمم حرص درمیارن بشتر ..
مال همه همینه منم بعد نه ماه اومدن برا نوه شون 🤣ولی جوری نشون بده که بدت میاد به شوهرت بگو که بچه ضعیفه کوچیکه نمیشه اون بگه نمیتونن نارحت بشن ..

شوهرت خیلی کار اشتباهی کرده.خودت میگی چندروز پیش مادرشوهرت مریض بوده.پس دیگه الآن مریضیش واگیر دار نیست.اگه بخوای اینجوری پیش بری بچه بزرگ کردن هم برای خودت سخت میشه هم به بچه سخت میگذره

شما خیلی حساسی
بذار ببره ببینش که کدورت هم پیش نیاد
قبل از واکسن میبردی ببیننش
من مادرشوهرم یک ماهه پسرمو تدیده گله هم نمیکنن منم اصلا اونجا نمیرم
نباید توقع کنن

ن نگو چون هیچ فایده ای نداره فقط لجباز تر میشن...من تو یه ساختمونن باهاشون پنج شنبه به پنج شنبه خودم میبرمش میبینه بچه را دیگ تماام.اصلا هم نمیدم ببره تنها بچه را فقط با خودم .

نگو. بیشتر قضیه بیخ پیدا میکنه

سوال های مرتبط

مامان باعرضه 😎🤱🐣🤍🧿 مامان باعرضه 😎🤱🐣🤍🧿 ۱۰ ماهگی
امشب شوهرم گفت هوا خوبه بچرو بردار بریم پیاده روی
من گفتم خب پیاده روی میریم دیگه زیاد لوازم نمیخاد وسایلای شیشه رو برداشتم
ی دستمال خشک کن برداشتم و پوشک و پستونک و پتو
آغوشی و کریر برای توی ماشینم برداشتم
وسط راه شوهرم نظرش عوض شد گفت بریم خارج شهر رستوران شام بخوریم و بشینیم
خلاصه توی راه ذوبار شیشه درست کردم دادم و رسیدیم اونجا پسرم بیدار شد توی کریر بود
داشتیم شام میخوردیم بارونم میومد هوا ام خنک بود یهو بچم شروع کرد زور زدن
به شوهرم گفتم وااای داره پی پی میکنه گفت نه بابا صدا یا بو نیومد😐 خلاصه ی پنج دقه گذشت گفتم بدش بغلم تا داد گفتم پیپ زده🥲 حالا نه دسمال مرطوب دارم نه زیرانداز بچرو هم تازه ختنه کردیم نباید عفونت کنه به ی وضعی عوضش کردم که عمرا یادم بره
دسمال خشک کنشو انداختیم زیرش بعد آب جوشیده ی فلاشکشو ریختیم روش با دسمالش تمیزش کردیم
ینی تازه فهمیدم با هیچی ام میشه بچه داری کرد فقط یکم سخته ولی میشه😐😁😁😁 اینم خاطره ی بیرون رفتن ما برا آشتی کردن با شوهر بد عنق😢😑😁😁😁