۶ پاسخ

عزیزم بچه شما کاملا طبیعیه نگرانیت بی مورده پسر منم اینطوره چون طفلکا تو کرونا خونه زندانی شدن اصلا نگران نباش

به نظر من اخلاق بچه ها با هم فرق داره
دخترم که ۱۴ سال داره،زمان بچگیش از خیلی ازمردها خوشش نمیومد،گریه میکرد
با همه جور نبود
ولی پسرم که تو اوج کرونا دنیا اومده بود،منم حساس هیچ جا نمیبردمش،ولی همه کس آشنایه،با همه زود دوست میشه،با اینکه نه مهد بردمش،نه کلاس،فقط چندبار خوونه بازی ،ولی همون کم میبرم،خیلی زود دوست میشه،دنبال بچه ها میره باهاشون بازی میکنه،خیلی باهوشه،ستور پذیری عالیه،
ولی هنوز کامل و روان حرف نمیزنه،هنوز نتونستم کامل از پوشک جداش کنم
منظورم اینه که کلا بچه ها با هم متفاوتن

خودت جواب خودتو دادی نگرانی برای چیه؟؟؟
بچه رو از اول تو جگع نبردی حساس شدی الان اینطوره بچه منم دوره کرونا دنیا اومد ولی از جمع دورش نکردم برعکس از اول تو شلوغی بود و دست به دست میشد به مرور خوب میشه
ببرش شن بازی استخر توپ خانه بازی با بچه ها ارتباط بگیره اوکیه بزرگا مهم نیستن
پسر منم الان از بوس و بغل خوشش نمیاد جیغ میزنه و پاک میکنه
روانشناستو عوض کن

عزیزم اچلا مشاور به من گفت من احساس میکنم بیشفعالی داره بردم دکتر کامل معاینه کرد و گفت نه فقط بچه پرانرژییه یعنی منظورم اینه مشاچر درحد دکتر نمیتونه تشخیص بده ببر دکتر خیالت راحت بشه دوما اوتیسم هم بقول خودت درصد داره خیلیها هستن که اوتیسم خفیف هستن دارو میخورن و زندگی عادی دارن کسی هم متوجه نمیشه

سنستیو یعنی مثلاً از صدای آهنگ بترسه
یا مثلاً از لمس پتو چندشش بشه
این که با دیگران ارتباط نگیره بحثش جداست
اگر فکر می‌کنی تشخیصش اشتباه بوده حتما دکتر یا مشاور کودک ببر
اجتماعی بودن راه حل داره
خانه بازی پارک و در اجتماع قرار گرفتن اما سنستیو بحثش جداست و خوب خیلی هم گسترده است
کسانی که اوتیسم دارند می‌توانند سنستیو باشند
باز بحث اوتیسم هم کاملا متفاوت
حتما مشاور یا روانشناس کودک ببرید گاها ما مادر ها بخاطر ترسمون خیلی چیزا رو نمی‌بینیم

عزیزم دختر منم زمان کرونا بدنیا اومد چون شوهرم هم خیلی حساس بود هیچ جا نمیبردیمش
الانم مثل دختر شماس فقط خانواده خودم وشوهرم اجازه میده بغلش کنن
بقیه رو نمیذاره
عمو خودمو دایی هام میبینه انگار خجالت میکشه
چون بقول شما تو اون دوران جایی نمیرفتیم کسی رو ندیده

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ سالگی
اینکه ترس و استرس خیلی شدیدی دارم برای بچه‌ی بعدی طبیعیه ؟ شماهم مثل من مادرین بچه خیلی دوست دارم ولی نمیدونم چرا اصلا نمیتونم بهش فکر کنم دلشوره دارم حس میکنم همه چی یادم رفته و هیچ کاری بلد نیستم و اینکه نه‌ماه میخام باوجود یه بچه ی دیگه باردار باشم حس میکنم خیلی چیز عجیبیه و حس ضعف و تنهایی میکنم . نمیتونم از حسم بگم ولی من برای پسرم اونقد ذوق و شوق داشتم سر یکماه نشده از عروسیمون آمادگی کامل داشتم و فوری باردار شدم از ته دل بودم اونقد با شوق لباس بخر سیسمونی بخر اونقد تحقیق میکردم کل بارداریم میدونستم چی بخورم چی نخورم ازین دکتر ب اون دکتر کلی به خودم می‌رسیدم همه چی عااالی گذشت با وجود تموم سختی هاش چون واقعا بارداری سختی داشتم ماه آخر کهیر زد کل بدنم تو گرما حساسیت ب جفت داشتم چهار ماه اول شبیه معتادا بودم اونقد ک حالم بهم میخورد و بد بودم گوارشم خیلی بهم ریخته بود خیلی اذیت شدم واقعا از همه نظر . حتی اصلا نفهمیدم چجوری بچمو بزرگ کردم خیلی تنها بودم از اول و باسختی بزرگش کردم اونقد لیست غذاهاشو‌ می‌نوشتم و با ذوق درست میکردم ولی بخدا الان حس میکنم بلد نیستم هیچ کاری هیچی یادم نمیاد از اون دوران . شوهرم تا اسم بچه دیگ میاره واقعا کلافه میشم اصلا فکر میکنم نمیتونم دیگه ، شماعایی ک تجربه دارین بیان بگین واقعا چیکار کنم ک بتونم یروزی باهاش کنار بیام و بخام