۷ پاسخ

پسر منم روزی ۳ ۴ بار دفع داره و وزنش ۱۸ کیلو هست

رب هم بدی بخوره خوبه

ماست بده بخوره هم برا یبوست خوبه هم اسهال تنظیم میکنه یا قطره پدی لاکت

الان فصل میوه ها ی تابستونه هلو وآلو شیرین صبح وعصر بهش بده تو غذاش روغن زیتون و کره پاستوریزه بریز آب ولرم ناشتا بده تا دفعش یه نواخت بشه

کارت اشتباه بوده بردی دکتر.به حرف هرکس که نباید گوش بدی هی الکی دارو شیمیایی بریزی حلق بچه منم دندون اولیا پسرم درمیود دفعش به روزی شش بارم میرسید.الان تو همه غذاهاش کره بزن یا روغن زیتون مقعدشم مرتب چرب کن

خب دفعش ک عادی بودی چرا مانعش شدی؟دختر من سر دندون دراوردن یبوست میگیره.ببین دختر شمام اینجوریه یا ن

در حال حاضر شیر نان۳ ، گاهی شیر پدیاشور، قطره کلوی کیدز، اهن لیپوزوفر ابی، اسید فولیک و پودر امپرازول میخوره

سوال های مرتبط

مامان 🤍Mahan.jan🤍 مامان 🤍Mahan.jan🤍 ۱۷ ماهگی
خانماااا بیایید از زایمانتون بگیددد
خودم ب شدتتتت زایمان خیلی بدی داشتم روزی ک دارم میرم بیمارستان برای زایماننمم اسهال شده بودم تا فرداش ک بچه ب دنیا اومده بود من اسهال بودم بعد زایمان هر دارویییی بهم میدن من خوب نمیشم و چقد خجالت میکشیدم دسشوییم نمیتونسم برم چون زایمانم نزدیک بود درد داشتم
و این ک مامانمم کلن از اول تا اخر زایمانم پیشم بود چون میترسیدم مامانم گذاشتن بمونه پیشم بیرونش نکردن
اولش ک کلی دردو با بدبختییی اذیت بلاخره بچه بدنیا اومد از شدت درد پسرمو اورده بودن گذاشتنش پیشم پسش میزدم اینقد ک درد داشتمممم
بعد موقه زایمانمم ۶/۷تا خانم بود با ی دکتر دکتر وایستاده بود یجا ب کار اموزاش میگفت چیکار کنن چون خوده دکتر کاری انجام نمیداد کار اموزاش انجام میدادن برای همون کلی عذاب کشیدم اینقد ک بیشورا بلد نبودن
خلاصه ک بعد زایمان اومدم تو بخش کلی خونریزییییی ینی ب شدت خونریزی داشتم ی دختر دیگم ۱۵سالش بود زایمان طبیعی کرده بود ریلکس نشسته بود بدون دردو خونریزی بدون معاینه منو هر ۵دیقه میومدن معاینه میکردن و ۲۰تا زیر انداز عوض کردن پاشدم رفتم دسشویی هیچکس کمکم نبود حز مامانم اونم زورش نمیکشید بخاد نگهم داره یا بلندم کنه رفت پرستار صدا کنه ک یهو داد زدم مامان بیا حالم بده همینو گفتم با سر رفتم زمین بعد ۵دیقه ب هوش اومدم نفهمیدم چی شده بود
دیگ تا فرداش ک مرخص شدم ۲۰بار معاینه شدم خدا لعنتشون كنه با اون ناخوناشون پدرم دروووومد اینقدددد حالم بد بود دو س تا دکتر از بیمارستانای دیگ اومدن برای حالم ک ببینن چم شده خلاصه با بدختی مرخص شدم خونه اومدم باز تو خونه دور ور ۲۵روز بخیه هام درد میکرد شبا کریه میکردم تا صب

هیییی چه روزاییی بود دیگ از زایماننن ب شدت میترسم و متنفرم