۱۳ پاسخ

ما صبح بیدار شدیم بعد صبحونه رفتیم یه خرید جزئی
برگشتیم منو روشا رفتیم حموم
ناهارمو از دیشب گذاشته بودم،رسیدم خونه فقط برنج گذاشتم،روشا بعد حموم یه چرت زد،الانم ناهار خوردیم همه فیگور خواب گرفتیم که بخوابیم،غروبم می‌خوایم روشا رو ببریم شهربازی

من باشم اصلا با دست لباس نمیشورم
لباساشونو جدا بریز تو ماشین با مایع مخصوص کودک بشور
یکم فکر سلامتی خودت هم باش

خسته نباشی عزیزم
منم ازصبح بیدارشدم خونه مرتب کردم‌صبحانه بچه هارا دادم لباس پهن کردم جمع کردم ناهار درست کردم خوردیم جمع کردم شستم الانم دارم بچه هارا میخوابونم

بچه هات چقد فاصلشونه؟خدا برات نگهشون داره خسته نباشی

خدابهت سلامتی بده واقعا با دوتا بچه کوچیکدست تنها سخته

ای خداااااا

من میترسم تنهابذارم حمام بلندمیشه یا ..

اووه چقدر کار کردین. منو بکشن با دست لباس نمیشورم 😅😅جونم درمیاد..
من بودم الان میگرفتم میخوابیدم
حالا بیدار شدن عصرونه درست کنین و حموم برین.. خواب ظهر وقتی بچه ها خوابن یه چیز دیگه ست 😍

سلام عزیزم منم نه صبح بیدار شدم برای عرشیا تخم مرغ آب‌پز کردم ناهار هم ماکارونی خوردیم شب هم دعوتم خونه دخترخاله همسرم که با عرشیا میریم بمونیم

نوش جانت عزیزم

اینم عکس از اول اب بازی شون هرکدوم تو یه وان جدا بودن بعدش رفتن پیش هم

تصویر

ای جان

اینم پذیرایی از خودم😆😆😆😆😆

تصویر

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تا مدت ها تو مرحله احر استوپ کرده بودیم منم اصلا اصرارش نمیکردم فقط ازش میپرسیدم پسرم دوست داری بریم دستشویی یا نه که اونم میگفت نه 😅😅 منم میگفتم باشه من و بابایی که خیلی خوشحالیم خودمون میریم تازه دستامونم با مایع میشوریم( یه نکته بگم بهضیا سعی میکنن با بردن اسباب بازی یا به بهانه اب بازی بچه رو ببرن ولی این کار نکنید چون بعدا پدرتون در میارن و بابت هر بار دستشویی رفتن ساعت ها میمونن تا بازی کنن بچه باید بفهمه که دستشویی جای بردن اسباب بازی یا خوردن خوراکی نیست فقط برای رفع یه نیاز )
دیگه اینقدر این کار ادامه دادم تا این که یه روز صبح خودش گفت بریم دستشویی 😏😏 منم گفتم باشه بریم اولش که روی صندلیش نشست گفتم بشین یه گوشه و اونم کارش برای اولین بار کرد و دیگه پوشکش نکردم.
روزهای اول چندین بار خطا داد ولی اصلا دعواش نکردم فقط براش توضیح دادم که نباید شلوارت خیس بشه و هرموقع دستشویی داشتی بگو مامان جییییش
در طول روزم چندین بار بهش یاداوری میکردم....
برای استفاده از صندلیش هم دوباره عکس بچه ها و کارتون نشونش دادم تا خیالش راحت شد که چیز بدی نیست و ترس نداره...