۱۳ پاسخ

هیچی یه لبخند بزن هیچی نگو 🥰😁😁😁بزار بیشتر بسوزن

خواهرشوهرای من هر هفته خونه پدرشوهرمن یعنی وقتیم میان سه چهار روز میمونن یکیشم تو کوچشونه هروز میاد۰یکیشم شهر دیگس اما هر هفته میاد هیچ خونه پدرشوهرش نمیره بعد هربار ک میومدن هرهفنه میومدن خونه من۰منم دیدم خیلی بشون خوش میگذره دیگه خودمو زدم یه راهی۰وقتیم میگفتن میخوایم بیایم میزدمش شوخی۰مثلا چند روز شبو روز پیش هم بودیم اخرسر ک میخواستیم بیایم خونمون میگفتن عه ما فردا میایم خونتون۰حالا شوهرمو پدرشوهرم خرجشون یکیه۰حالا کار ندارم پدرشوهرمم انقد بشون غر میزد میگفت خونه ما و اونا نداره بمونید همینجا اما اونا خیلی پرو بودن۰انقد نگفتم هی مادرشوهرم به روم میزد میگفت دخترا من بی دعوت جایی نمیرن دعوتشون کن۰اما خواهرشوهرای خودشو میگفت در خونه بازه خونه برادرشونه هروقت خواستن بیان منم ازین حرف خودش استفاده کردم براشون۰الان دیگه شده سالی دوبار۰اونم اگه خودشون زنگ بزنن بگن وگرنه دعوت نمیکنمم۰حالا من خونه بابام پنج دیقه راهه ماهی دوماهی یبار میرم بقول شما وقتی میرفتم انقد شوهرمو پر میکردن میگفتن وقتی ما میایم تو نیستی انقد گفتن ک شوهرم دیگه دو ماهی یبار میبرم خونه بابام

اگه شوهرت کارت نداره ک تحت تاثیر اونا قرار بگیره پس بی خیال بزار انقد بگن تا جونشون در بیاد

بنظرم یه هفته سمت مادرشوهرت باش یه هفته سمت مادرت ....
اگر بخاطر بازی بچه هاست که خودت میگی آخر هفته ها جاری و خواهرشوهرت میان و خب بچه ها تنها نمیمونن اونجوری ...
یه هفته آخر هفته برو خونه مادرت، یه هفته وسط هفته
اینجوری نه از اون ور میمونی نه از اینور

بگو همون جوری که شما آخر هفته ها میای دیدن مادرتون منم آخرهفته ها میرم دیدن خانوادم،،،اصلا همه اینجورین همه پنج شنبه جمعه میرم دیدن پدر و مادر

منم اینجور حرفا و بااین لحن زیاد شنیدم.
اولا شما که حوصلتون و حوصله بچه ها سرمیره درهفته یه روزشو برو به خانواده شوهر سربزن حق دارن.شما نری کسی هم‌نمیادبالاخره بچه ها اجتماعی میشن.باخودت اسباب بازی ببر اگه بچه ندارن
اگه اونا هم نیومدن میتونی تیکه بندازی و دیگه نری.بهونه ندارن

شوخی باهات میکنن
حالا یه بار دیگه گفت به شوخی بگو
ای شیطون نکنه تو آخر هفته میای که ما نباشیم کنم

به خواهر شوهرت بگو تو میای خونه مامانت منم میرم خونه ی مامانم مشکلی هست

خب یه شب همشونو دعوت کن بیان خونت تا چند وقت راحتی

فقط لبخند😊

هیچی بگو کافرهمه رابه کیش خودپندارد شماراست میگی روزای دیگ بیا۵روزهفته رو ازتون گرفتن مگه میدونیدمن اخرهفته خونه نیسیم اینجورمیگین ...
بعدم چرانمیری برو زحمت بده بفهمن ماهی یباربرو خونه هرکدوم..

به کاره خودت ادامه بده بذار هرجور دوست دارن فکر کنن

بگو من اینجوری راحتم وایی به همه چی کار دارن

سوال های مرتبط

مامان سامیار و مهدیار مامان سامیار و مهدیار ۲ سالگی
مامانا بیاین تو روخدا بهم مشورت بدین
من تهران زندگی میکنم خانواده ها خراسانن بعد اینجا فقط یه عمه دارم که دوتا پسر داره
بعد همین عمم که شهرستان بوده داداشمم باهاشون اومده تهران که خونه ی ما باشه مثلا
۱۳ سالشه با پسر کوچیکه ی عمم هم سنن
بعد میره خونه اونا حالا یا با دستگاه بازی میکنن یا میرن پارک و اینور اونور
بهش گفتم برو بازی کن شبو بیا خونه
چون اگه ولش کنم کلا همونجاست پسر عمم یذره شره خیلی خرابکاری میکنن
مامانمم میگه بگو بازی کنن ولی شبو بیاد پیشه خودتون
از اینور این اقا میگه میرم بازی میام بعد اینقدر لفتش میده دیگه عمم برا شام نگهش میداره بعدم که خوب دیگه خیلی دیره و خیابونا خلوت بد مسیره یذره خونه ها دیگه میره موندگار میشه
من چیکار کنم از دست این بچه؟.
الان امروز گفته میرم شب میام حالا من چشمم به در که کی تشریف بیاره دلم هزار راه رفته
میگم خدایا شهر غریب این بچه جایی روهم نمیشناسه اتفاقی نیوفته براش
بعد زنگ زدم عمم میگه وای تو چقدر حساسی خوب مونده دیگه
میگم خوب مونده عیب نداره بمونه ولی به من بگه
من چیکار کنم الان؟
ولش کنم به حال خودش؟ یا جدی باهاش صحبت کنم
یا اصن بگم مامانم صحبت کنه؟
یا به مامانم بگم یا چی
نمیدونم واقعا🥲🥲🥲
مامان آرمان مامان آرمان ۲ سالگی
سلام مامانا یه سوال
من و پسرم همیشه تو خونه تنهاییم چون تو این شهر کسی از فامیلای خودم و شوهرم نیس ،کسی به خونه مون رفت آمد زیاد نداره خودم گاهی اوقات پسرمو میبرم بیرون به قول خودش در در ، تا دلش میگیره اما خب نهایت تا کوچه و اینا باش پارک و مهد یا خانه بازی هم نزدیکم نیس که با بچه های دیگه آشنا بشه و معاشرت داشته باشه و خودش تو خونه با اسباب بازیاش بازی می‌کنه و عادت کرده به تنها بازی کردن
راستش چند وقت پیش خونه دوستم مهمون بودیم که اونم بچه کوچیک داره که همسن پسرمه هر چقدر طفلی بچه میخواست با پسرم بازی کنه ،این محلش نمی‌داد یا هر اسباب بازی بچه دوستم برمیداشت می‌رفت همونو از دستش می‌گرفت طفلک بچه هم گریه میکرد یا یه عادت جدید پیدا کرده آدمو میزنه
بنظرتون این رفتارش عادیه؟
هر اسباب بازی بچه دوستم برمیداشت گیر میداد همونو از دستش میکشید
مامانایی که این تجربه دارین تو رو خدا راهنمایی کنید چیکار کنم این کارشو ترک کنه ،دیگه هیچ جا مهمونی تو رپستامون نمیتونم برم
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
چالش بعدی دفع شماره ۲ ( مدفوع) بود 😓😓 شماره ۱ بعد چند روز دیگه خطا نداد ولی مونده بودم چطوری شماره ۲ رو بهش یاد بدم چون یا تو شلوارش انجام میداد یا دیر خبر میداد....
خدا خیرش بده یه مادری گفت از برچسب حیوانات استفاده کن. منم براش برچسب گرفتم و هر بار که میرفت سرویس عکس یکی از حیوانات میچسبوند به کاشی....
منم براش قصه میگفتم که مثلا این حیوونا هم باید جیش و پی پی کنن آریا بهشون نشون بده چطوری این کار بکنن... اونم میشست رو صندلیش و الکی به خودش زور میزد تا به مثلا به حیوونا یاد بده 😅😅😅 این وسط شماره ۲ هم میکرد و تازه یاد گرفت که خودش میتونه مدفوعش کنترل کنه
یه قصه هم از اول براش گفتم این بود که این جیش و پی پی ها باید برن خونشون و ما باید کمکشون کنیم برن خونه لالا کنن... واسه همین بعد هر بار ما باهاشون خداحافظی میکردیم و دست تکون میدادیم آریا هم میگفت لالا لالا...😄😄😄( یعنی برین خونتون لالا کنید)
شورت های رنگی هم براش گرفتم که اونم موثر بود در یادگیریش
شورت آموزشی اصلا استفاده نکردم چون بنظرم بچه ها باهوشن و متوجه میشن چون میبینن که جیش کردن ولی شلوارشون خیس نشده.
تا یه مدت هم خونه کسی جز پدر و مادرم نمیرفتم که از پوشک و شورت اموزشی استفاده نکنم.
الانم که دو هفته گذشته خونه هرکی میریم خودم ازش مدام میپرسم حتی گاهی که مقاومت داره با همون قصه ها با خودم همراهش میکنم و میبرم دستشویی که یه وقت حواسش پرت نشه و خودش خیس نکنه.