۳ پاسخ

من خانه سازی و چند مدل بازی هارو تو چند تا نایلون جدا کردم، عصرا هر بار یه نایلون میارم سرگرم میشه .و براش تازگی داره

منم این مشکل رو دارم و واقعا برام چالشه. از هفته ای ۷ روز معمولا دوروزشو اصلا حوصله ش رو ندارم و نمیتونم صد دردصد باهاش باشم. وسایلی که میتونه باشون تکی بازی کنه براش میذارم. مثلا نخود و لوبیا و عدس و ماکارونی و قابلمه. عاشقشه

هیچی داعم میگه مامان مامان
مثلن توپ بازی میکنیم میرقصیم ماشین بازی
به محض این که میرم سر کاری مثلن میرم غذا بپزم هزار بار میگه مامان
کلافم میکنه انقدر حواسمو جمع میکنم که تو دست و پامه غذام شور نشه

سوال های مرتبط

مامان آرمان مامان آرمان ۲ سالگی
سلام مامانا یه سوال
من و پسرم همیشه تو خونه تنهاییم چون تو این شهر کسی از فامیلای خودم و شوهرم نیس ،کسی به خونه مون رفت آمد زیاد نداره خودم گاهی اوقات پسرمو میبرم بیرون به قول خودش در در ، تا دلش میگیره اما خب نهایت تا کوچه و اینا باش پارک و مهد یا خانه بازی هم نزدیکم نیس که با بچه های دیگه آشنا بشه و معاشرت داشته باشه و خودش تو خونه با اسباب بازیاش بازی می‌کنه و عادت کرده به تنها بازی کردن
راستش چند وقت پیش خونه دوستم مهمون بودیم که اونم بچه کوچیک داره که همسن پسرمه هر چقدر طفلی بچه میخواست با پسرم بازی کنه ،این محلش نمی‌داد یا هر اسباب بازی بچه دوستم برمیداشت می‌رفت همونو از دستش می‌گرفت طفلک بچه هم گریه میکرد یا یه عادت جدید پیدا کرده آدمو میزنه
بنظرتون این رفتارش عادیه؟
هر اسباب بازی بچه دوستم برمیداشت گیر میداد همونو از دستش میکشید
مامانایی که این تجربه دارین تو رو خدا راهنمایی کنید چیکار کنم این کارشو ترک کنه ،دیگه هیچ جا مهمونی تو رپستامون نمیتونم برم
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
مادرا تو رو خدا یکی بهم بگه چه غلطی باید بکنم😫
دخترم داره روز به روز بدتر می شه. همش بی حوصلست و یه بند نق می زنه فقط می خواد ۲۴ ساعته من باهاش بازی کنم و به من بچسبه. یه دستشویی نمی زاره برم یه دقیقه نمی زاره نفس بکشم قبلا با شوهرم و خانواده من بازی می کرد الان دیگه با هیشکی بازی نمی کنه جز من. مگر خانه بازی یا مهمونی که بچه بزرگ باشه با اونا بهتره. من دیگه خسته شدم از دستش بریدم. چند روز پیش برده بودمش خانه بازی پرسنلش برگشت بهم گفت تو زیادی به بچت احترام می زاری و هر چی می گه گوش می دی گفت فقط یه مادر دیدم مثل تو بودا باقیشون هیشکی مثل تو نیست😔 می گم نکنه راست گفته و من باید بیشتر بهش سخت بگیرم نکنه زیادی باهاش مدارا کردم و حرفشو گوش کردم اینجوری داره لوس می شه😭 از این به بعد باید جلوی خواسته هاش خیلی مقاومت کنم و بزارم گریه کنه تا خسته باشه تا یاد بگیره حرف گوش کنه؟ قبل خواب براش آهنگ می زارم تا خوابش ببره همش میگه اینو بزاراونو بزار الان هی پیله کرد آهنگو عوض کن منم دیگه اعصاب خورد شد گفتم نه فقط یه دونه حق انتخاب داشتی تموم شد دیگه همینو باید گوش کنی تا سری بعد ۴۰ دقیقه یک سره زر زد تا خسته شد خوابش برد. خوب کردم؟ دیگه همین مدل سخت گیر باشم ببینم چی می شه؟