۱۲ پاسخ

خدایا خودت مشکل این خونواده رو حل کن
خدایا خودت مشکل این نی نی کوچولو رو حل کن
واسه چشیدن سختیای دنیا زوده براش خدایااا
به حق این روزای عزیز😭😭🥹

سلام گلم
۱۵۰تومن هم من زدم

عزیزم میشه شماره کارت اون خانواده رو بفرستی

ای خدا یعنی تا بچه بیهوش نشده کاری نکردن براش؟اونم برا ۵ تومن؟؟؟,
واااای خدایا

آخه چه اتفاقی افتاده که میخوان پلاتین بزارن مادرش جدا شده

🥰سلام عزیزم‌ من بتازگی انلاین شاپ زدم تو روبیکا کانال دارم میشه هم جنستو حمایت کنی
این ای دی خودم
Atena_a2024
اینم ای دی کانالم
@onnlineshopp

واقعا روزگار بدیه،پدر معتاد ودست پلاتین خدا کمکشون کنه هزینه بیمارستان جوربشه،انشاالله عاقبتش بخیربشه،دنیاپرازبچه های بی گناهیه که بافقر بزرگ میشن،واقعا فقر خیلی بده آدمو ذلیل میکنه،حالا خیلی‌ها فقط برای پولدارها ارزش قائلن،هرچه هم پیشرفت کنی به همون نگاه اول تورو میبینن

بچه کیه؟

عزیزم درخواستم رو قبول کن و شخصی پیام بده . کار مهم دارم

یک عکس از بچه هم بدی گلم
آن شاءالله که سالم میشه 🥺🥺🥺😭😭😭خدا هیچ بچه یی رو مریض نساز

لعنت به دست تنگ وفقر میدونم چی میگی بنده خدا تو جه شرابطی بوده

آخی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان لیا🧚‍♀️🌸 مامان لیا🧚‍♀️🌸 ۶ ماهگی
تجربه زایمان توی شهر دیگه:
ادامه تاپیک قبل...

من با دکتر توی تهران صحبت کردم. همون روز ۶ تومن زیرمیزی زدم..
برای جمعه ۴ خرداد گفت ۱۰ صبح بیمارستان مصطفی خمینی باشم..
ساعت ۷ صبح از قم حرکت کردم.
کریر و ساک نوزاد و ساک خودم و مدارک همراهم بردم.
نزدیکای ساعت ۹ رسیدم اونجا.دکترم از قبل کارای پروندم رو انجام داده بود.رفتم بخش اتاق عمل..
بهم لیست داد ک از داروخونه بخرم.۷۰۰ تومن هم وسایلا شد.
پک بیمارستان خمینی[لباس اتاق عمل.لباس بخش.زیرانداز یک بار مصرف.ژیلت..دمپایی.پوشک مادر.]شورت سرجی فیکس و کاور یکبار مصرف سرویس هم خریدم ک هیچکدوم به کارم نیومد.

ازم ازمایش خون گرفتن..تا ۱۰ جوابش اماده شد..لباس اتاق عمل پوشیدم...فشارمو گرفتن.آنژیوکت رو زدن...ساعت ۱۲ بردنم اتاق عمل..
پرسنل و دکترم برخوردشون عالی بود[دکتر حدیثه گیلانی]
بیحسم کردن.توی بی حسی سوند رو زدن..عمل شروع شد.ک یهو حس تهوع گرفتم و ضربان قلبم بالا رفت ک بهم دارو زدن.
تا حالم جا بیاد نیاد دیدم یه چیز گردالو نرم گذاشتن روی لپم..چقد هم گریه میکرد.🥺
ادامه کامنتا
مامان فندق 🧚🏻‍♀️ مامان فندق 🧚🏻‍♀️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من چون اصلا استراحت نداشتم و دقیقا صبح ۶ باید بیمارستان میشدم و تا ۲ شب داشتم کار خونه میکردم و رسما خونه تکونی کردم درد طبیعیم شروع شده بود از پنج شنبه ولی روز یکشنبه نوبت سزارین داشتم پس تحمل کردم و دردم قابل تحمل بود و نرفتم بیمادستان ترسیدم بزور طبیعی بچه رو بدنیا بیارن از طرفیم من فوبیای زایمان طبیعی دارم و برام با مرگ فرقی نداشت شوهرمم مخالف صد در صد طبیعیه و گفته بود شرط یچه دار شدنمون زایمان سزارین و شیر ندادنه خیلی حساسه ک من بدنم بهم بریزه هم بخاطر خودش هم ب خاطر من😅
خلاصه ک ۳ تیر نوبت سزارین داشتم و اماده شدم و وسایل جمع کردم ک بیخود بود ۹۰ درصد وسایلارو خود بیمادستان میده بیمارستان خصوصی همه چی میده
کارای خونم کردم ک مهمون میاد مرتب و تمیز باشه
یخچالمم پر کردم ک کم و کسر نباشه
صبح ۶ رفتم بیمارستان و پذیرش شدم
۷ صبح بود امادم کردن سرم وصل کردن و صدای ضربان قلب بچه رو چک کردن و سوندم موند تا موقعه اتاق عمل رفتن وصل کنن
جزو اولین نفرات پذیرش شده بودم و اخرین نفر رفتم عمل و این باعث شد استرس بگیرم تو اون مدت با همه تلفنی حرف زدم و کلی عکس و فیلم یادگاری گرفتم
۶ صبح رقتم ولی ۱۰ رقتم اتاق عمل نگو چون دکترم ی عمل نداشته الکی بهش میگن مریصت نیومده و فلان چون میخاستن دکترایی ک مثلا ۱۰ تا عمل داشتن اتاق عمل در اختیارشون باشه دکتر من ۱۰ صبح امد خودش دنبالم با توپ پر و وقتی فهمید از ۶ پدیرش شدم کلی با پرستارا بحث کرد ک بیخود کردین مریضمو نگ داشتین و ب من دروغ میگین چون اتاق عمل خالی نداشتین مریضم خیلی انتطار کشیده