بالاخره ماهم دو رقمی شدیم
ولی من برعکس بقیه خانما هرچقد از جلوتر میرم بیشتر میترسم و نگرانم
چون میتزسم نتونم از پسش بربیام
همش باخودم میگم زندگی قبلیت تموم شد دیگه نمیتونی مثل قبل باشی اگه افسردگ‌ی بگیری چی اگه اندامت مثل قبل نشه چی
گاهی این فکرا میاد سراغم اذیتم میکنه 🥺چون من نخواسته حامله شدم بعد ی ماه فهمیدم اصلا انتظازشو نداشتم اولاش ک واقعا مردم و زنده شدم وقتی فهمیدم اخه درسته سنم کم نیس ولی از لحاظ رفتاری و فکری هنوزم مثل بچه هام میترسم مادر خوبی نباشم
اخه وقتی بچه میاد حسرت ی خواب با دل سیر ی تنهایی بیرون رفتن ی حموم رفتن بدون نگرانی و استرس ب دلت میمونه یعنی حسرت کوچیک ترین چیزاهم ب دلت میمونه 🤦‍♀️شماهم مثل منین؟حس می‌کنم بعضی وقتا افسردگی گرفتم بنظرتون این حس ث حالم درست میشه؟
ی سالم هس ازدواج کردم و واقعا بچه حالاحالاها نمیخپاستم البته ناشکری نمیکنم بخدا همیشه خداروشکر کردم ک لایق دونسته و بچه سالم هدیه داده بهم ولی از این تغییر بزرگ توی زندگیم میترسم

تصویر
۱۱ پاسخ

ببین نترس اصلا هممون مثل همدیگه ایم😁منم کارمند بانک بودم خیلی شیک بخاطر شرایط سقطی که پیش اومد با توافق همسر درخواست ترک کار زدم.
پشیمون نیستم ولی دلم برای استقلال مالیم تنگ میشه.الان شدم زن زندگی😅کلا سبک زندگیم متحول شد.
بعدشم که بچه جون میاد باز یه تغییر اساسی دیگه
زندگی با همین چالشاش قشنگه.خداروشکر که این چالشای قشنگو داریم🙏

بسلامتی زایمان کنی عزیزم ❤️

عزیزم سخت نگیر من برج 3 عروسیم بود شب عروسیمم ی ماهه باردار بودم اصن خبر نداشتم ....ایشالا ک همه چیو ب خوبی میگذرونی از پسش بر میای

زمان زایمانمون یکیه
منم مثل توام
شوهرم عاشق بچه بود ولب من میترسیدم مخصوصا از قسمت زایمانش
ولی سپردم دست خدا و تو سالگردمون قراره من زایمان کنم😂😂
منم اوایل به این چیزا فکر میکردم که آزادی پر . راحتی پر . تفریح بی دردسر پر
..... ولی به اینم فکر میکنم الان بچه نمیومد میخواستم چیکار کنم؟ مثل قبل کارای تکراری و گذر روزگار بود
بعدم چاق میشم ترک میخوره بدنم ناراحت میشم مثل بچه ها میشینم بی‌صدا نگاه میکنم شوهرم میاد میگه من تورو اینطوری میخوام دوتا ترک چیزی نیست
فعلا هر روز کارتونم میبینم 😂😂 بزرگ نشدم
مامانمم میگه ۳تا بجه باید بزرگ کنم نه یه دونه نوه🤣🤣🤣 آخه شوهرم مثل من کارای بچه گونه میکنه مامانم هعی دعا میکنه بزرگ شیم😄😄
در کل به این فکر میکنم که هر سری میرفتم بیرون دلم غش میرفت برا بچه مردم امیدوار میشم که اگه نمی‌داد خدا بچه حالم هر روز خراب و خراب تر میشد
مثل یکی از فامیلامون که تو حسرته و ......

گریم گرفت تایپ کردم اینارو خیلی واسم حضم ش سخت ولی خدا کمکمون کنه🤲🏻

عزیزم دقیقا هم هفته و تو یک روز دو رقمی شدیم انشالله که همه چی درست میشه❤️

سلام عزیزم خیلی درکت میکنم ولی تو هر زمان باردار میشدی همین افکار میومد سراغت من بعد از ۴ سال ازدواج بچه دار شدم ولی هنوزم افکار ترو دارم و هنوز هیچی نشده دلم برا زندگی قبلیم ی ذره شده خیلی سخته مخصوصااینک ۱۰ سال شاغل بودم یهو بیکار شدم همون ماهم باردارشدم فک کن چطوری من خونه نشین شدم تو شهر غریب 😭

عزیزممممم منم تقریبا مثل تو ام توقع بارداری اینقد زود رو نداشتم اما خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که این نعمت رو بهم داده و‌خودم و‌بچم سالمیم و‌تا این مرحله مشکلی نداشتیم خداروشکر
درسته همه اینای که میگی اما باور کن اینام شیرینی خودشو داره توی زندگی همه ما زنها بالاخره اتفاق میافته
و میگن عشق به فرزند یه عشق بی نهایته که احساس میکنی قلبت بیرون از بدنت داره زندگی میکنه
نگران نباش یکم بیشتر مطالعه کن و کتاب بخون تا بتونی راحتتر کنار بیای

عزیزم تغییرات بزرگ مثل ازدواج مثل بچه داری همیشه نگرانی داره طبیعیه ولی نگران نباش ان شالله یه دوره خیلی شیرین رو باهم شروع میکنید و بودنش ارومت میکنه 😘

ما خانومی خیلی قوی تر تز این حرفاییم💪🏻

کاملا طبیعه دوست عزیز منم بااین شرایط که شاغلم وحالا دیگه باید توخونه باشم بخاطر فرزندم نگرانم ولی ابنم سهم زندگیه

سوال های مرتبط