بچه ها بابامو بردم دکتر انقد اعصابم خورد شد منشی با بچم بد برخورد کرد میگه اگه تو بری بهت امپول میزنم منم گفتم یعنی چی چه برخوردی با بچه ..داخل ک رفتم دکتر میگ صدا بچت اعصابم خورد کرد ارومش کردم بعد من میگم بچم دوس ندارم باامپول بترسونن چون یاد دادم امپول دکتر برا اینکه مریض ما خوب بشه مینویسه آمپول ترس نداره دکتر برمیگرده میگه خب بده مامانت نگه داره براچی میاری اینجا ...مامان منم مریض هس گفتم شاید دلیل داشتم ندادم و دوس دارم بچم پیشم باشه

به دکتره میگفتی همکاره مغز و اعصاب نداری خودتو نشون بدی؟

حق با تو عزیزم

چه پررو بوده ،پول ویزیت گرفته طلبکارم شدن
بعضی دکتر درواقع اکثرشون ، واقعا عوضی هستن

باید عین خودشون جواب داد ،من چند روز پیش با پسرم بازار بودین گریه میکرد سر اسباب بازی خریدن خلاصه همونجوری با گریه بردم براش پیتزا بخرم همونجوریم در تلاش بودم ارومش کنم تو نغازه یدفع یه مشتریه دیگه برگشت ععع ساکت شو وگرنه گوشتو میبرم ها گفتم تو گوه میخوری همچین حرفی میزنه کی بتو گفت گو بخوری اخه گیگه صدای بچت تو مخمه گفتم بدرک از مغازه مبتونی بری بیرون نه میبیتی بچس حرف حالیش نیست قشنگ هرچی از دهنم دراومد بهش گفتم

بعد منشی ب من تیکه انداخت از طرفی هم دارم میسوزم که چرا من باعصبانیت مثل خودشون برخورد نکردم بعضی اوقات ج ندادن تو خود خوری کردن ادمو دق میده