۳ پاسخ

وای بچه من هم همین بود شوهرم تو بغل میچرخوند بعد اون بد بخت کمرش می‌گرفت من میرفتم. کالسکه یه راهه اگر توش میمونه. من ولی گذاشتم تو تختش گریه میکرد برش می داشتم آروم میشد دوباره میذاشتم تو تخت. اینجوری عادتش دادم تو تخت بخوابه

ی روز بزارکنارت بگو فقط باید اینجابخوابی هرچی گریه کرد محل نده منم پسرم کوچیک بود به بانوچ عادت کرده بود پدرمو دراورده بود خواهر بزرگم همینطوری از بانوج گرفتش

منم همینم به خدا،ولی من هنوزازشیرنگرفتم،دیگه خسته ی خستم

سوال های مرتبط