۱۰ پاسخ

عزیز دلم من از شما خیلی بدتر بودم .شربت پرافیل بده عالیه .دو روز اول یکم خوابش بیشتر اما دگه اوکی .

دیشب منم خسته بودم ازدست همه هم ناراحت بودم سر پسرم خالی کردم کلی گریه کرد بعدگفتم زن حسابی چته تو خسته ای زورت به کسی نمیرسه چراسربچه خالی میکنی خیلی وقتامیشه که خیلی خیلی خسته ایم ولی تنهاتکیه گاه این کوچولوهاییم سعی میکنم خودموکنترل کنم سخته ولی دارم سعی میکنم خداقوت به همه مادرا

هی ام نگو بچم ضعیف و لاغره خدا رو شکر خوبه دیگه والا ریحانه من به زوووور اگه ۸ کیلو باشه هر کی میبینه میگه این بچه چرا مثه سو تغذیه ایاس😔بخدااا کلییی ام بهش میرسم ولی هیچی به هیچی نمیخوره ول کن تنشون سالم باشه بچه مریض میشه دیگه اینجوری خودتو از پا در میاری

الهییی بگردم من برات بخدا انقد ناراحت میشم هی غصه میخوری😔ببین اگه مطمئنی گلوش خلط داره بخاطر همینه بالا آوردنش اون خلطا باعث بی اشتهاییش و استفراغشه
اگه میتونی حتماااا ببرش پیش دکتر شهرام نوروزی هم دستش خوبه هم کلییی آرومت می‌کنه احتمالا باید آزیترومایسین بخوره بعدش باور کن ریحانه هم کللللل پاییز و زمستون مریض بود بعدشم اگه تونستی حتمااا براش شربت ایمونس بگیر منم میخام به ریحانه بدم برای تقویت سیستم ایمنی بدن خوبه

براش قاشق آموزشی بگیر از این سیلیکونی ها که خم میشه غذارو بذار جلوش با قاشقش اوایلش میریزه کم کم یاد میگیره به غذا میفته
رایانم لب به غذا و شیر نمیزد اینجوری میخوره
البته زینک هم بهش بده من از یوروویتال راضی ام یه شیشه رو بده بخوره بعد دو ماه نباید بدی روزی ۵ سیسی اگه خیلی بی اشتهاست راسیپ بگیر دو هفته بده یک هفته نده و ممکنه بیقرارش کنه واسه همین غروب بده

عزیزم اگع پیگیرشدی مریضیش تموم شده
شربت مولتی ویتامین بگیر ک اشتها اور باشه
مدتی ک مریض بوده اب بدنش کم شده
براهمون اینطوریه

مریضه عزیزم

بچه رو از خونه ببر بیرون پارکی جایی یکم بازی کنه بعد یه پارچه پهن کن بشینین روش بده غذاشو بخوره

خوب الان مریض اشتها نداره پسر منم مثل پسر شما شده دیشب دو بار بالا آورد خلط کلی از صبح تا الان شاید دو‌قاشق سوپ خورده همین ، آنقدر سریع خودت و نیاز بچه مریضی داره دیگه منم تنها تنها تو یه جا غریب افتادم زندگی همین دیگه

بهش شربت کیندر بده اشتهاش باز میشه میخوره

سوال های مرتبط

مامان دلآرام مامان دلآرام ۲ سالگی
دخترم خیلییییییی نگهداریش سخته. خیلییی. یعنی یه چایی هم نمیذاره بخورم. همش باید در خدمتش باشم. بازی، نقاشی، پارک بردن، کلاس بردن و...
مسافرت و گردش و مهمونی هم میریم از بس شیطونه اصلا بهم خوش نمیگذره. چون همش من و شوهرم باید اونو نگهداریم. حتی تو ماشینم باید یکسره باهاش بازی کنم. حالا بدبختی اینه که این روزا خیلی جیغ میزنه. از مربیش که مشاوره پرسیدم که چطور رفتار کنم و دارم تموم راهکارارو اجرا میکنم. تموم بدنم از شدت اضطراب از صدای بلندش عرق سرد میکنه. امروز واقعا کم آوردم و وقتی مامانم اومد زدم زیر گریه. گفتم خسته شدم از این زندگی.
ولی طبق معمول این ماییم که مقصریم. مامانم شروع کرد که این بچه به این ساکتی. تو ناشکری. شما مادرای الان خودتون الین و بلین و...
یعنی گریه و فشار عصبیم رو چند برابر کرد و رفت.
واقعا احساس بدبختی میکنم که یه آدم آگاه دور و برم نیست که اینجور وقتا دست بکشه رو سرم. آرومم کنه. یکی نیست بفهمه که وقتی از صبح تا شب پنج دقیقه مال خودت نیستی یعنی چی.