دخترم خیلییییییی نگهداریش سخته. خیلییی. یعنی یه چایی هم نمیذاره بخورم. همش باید در خدمتش باشم. بازی، نقاشی، پارک بردن، کلاس بردن و...
مسافرت و گردش و مهمونی هم میریم از بس شیطونه اصلا بهم خوش نمیگذره. چون همش من و شوهرم باید اونو نگهداریم. حتی تو ماشینم باید یکسره باهاش بازی کنم. حالا بدبختی اینه که این روزا خیلی جیغ میزنه. از مربیش که مشاوره پرسیدم که چطور رفتار کنم و دارم تموم راهکارارو اجرا میکنم. تموم بدنم از شدت اضطراب از صدای بلندش عرق سرد میکنه. امروز واقعا کم آوردم و وقتی مامانم اومد زدم زیر گریه. گفتم خسته شدم از این زندگی.
ولی طبق معمول این ماییم که مقصریم. مامانم شروع کرد که این بچه به این ساکتی. تو ناشکری. شما مادرای الان خودتون الین و بلین و...
یعنی گریه و فشار عصبیم رو چند برابر کرد و رفت.
واقعا احساس بدبختی میکنم که یه آدم آگاه دور و برم نیست که اینجور وقتا دست بکشه رو سرم. آرومم کنه. یکی نیست بفهمه که وقتی از صبح تا شب پنج دقیقه مال خودت نیستی یعنی چی.

۹ پاسخ

سلام مامان دلارام
دختر من خیلی شبیه دختر شماست
تاپیکای منو بخونید متوجه میشید
خوشحال میشم باهم دوست بشیم

سلام عزیییزم وااای یکی رو پیدا کردم شبیه خودم باشه حتی اینجا تو گهواره هم هیچکس باورش نمیشد من با پسرم همینم دقیقا یعنی همون وقت چایی خوردنم ک میگی ندارم بارها شده چایی درست کردیم ولی فقط یکی اونم نفهمیدیم چجوری خوردیم تا چایی میبینه میگه یا منم میخام یا قند بدین دورمون میپیچه چایی هم ایستاده و یواشکی میخوریم الان مدتهاست دلم مونده بشینم تکیه بدم خستگی در کنم چایی بخورم ولی مدام ایستاده تفریح هم ک نگم خانه بازی میریم صبا من میبرمش بیرون شبا با همسرم میبریم بیرون حتی سرویس میرم میشینه گریه میکنه عجله ای میام اصلا تو بگو ی ثانیه تنها بازی نمیکنه با بدبختی نهار شام میذارم هر‌کار‌میخواد بکنه میگه تو هم بیا کنارم باش من و همسرم اصلا خودمون وفراموش کردیم با هم حرف نمیزنیم فقط در خدمت بچه حتی دو دقیقه میخوایم حرف بزنیم نمیذاره شروع میکنه قان و‌قون ک با هم حرف نزنین خونه مادرشوهرم ک اصلا خودم دلم نمیخواد بذارمش خونه مامانمم ک اینقد فضولی میکنه بابام همیشه غرغر میکنه اونجا هم نمیرم یعنی دارم دقیقا مث خودت له میشم له ولی هیچکس درکم نمیکنه همون همسرمم ک مدام سرکاره فقط خودمم اصلا وقتی برای خودم ندارم

خب پیش کسی بزارین
مادرتون یا مادرشوهر تون یا اگه خواهر دارین.
چون همیشه پیش شماس این حالت شده.
من پسرمو هم پیش مادرم هم مادرشوهرم میزاشتم از اول.. خیلی به من وابسته نیست.

چرا آنقدر برای خودت سخت میگنی؟؟
قرار نیست همیشه در خدمتش باشی
زیادی بودن هم خوب نیست
تو ماشین چرا باهاش بازی کنی؟! یه وسیله بده خودشو سر گرم کنه
والا من پسرم تو مهمونی که کلا برای خودشه شاید برای شیر یا پی پی بیاد سراغم
تو خونه هم خودش بازی می‌کنه گهگداری میاد میچسبه بهم
باید بهش یاد بدی مستقل باشه یکم

دخترتونو کلاس چی میبرید تو این سن؟
به نظرم یه جاهایی مقصر خودتون هستید که انقد سخت گرفتید
چرا تنهایی بازی کردن رو کنار بازی با خودتون به بچه تون یاد ندادید
پارک بردن هر روز هم اشتباهه به نظرم باید وقت تعیین کنید مثلاً یک روز در میان
و شیطون بودنش هم که مناسب سنش هست باید شیطونی کنه اگر دیگران مشکلی ندارند با مراقبت اجازه بازی بهش بدید

حب یکم بذارش پیش مامانت نگهش داره برو بگرد و استراحت کن.
تا هم خودت کمی آرامش بگیری
هم صابون دخترت به تن مادرت بخوره😅

اینقدر اذیت میکنه گاهی اوقات سرش داد میزنم بعد کلی عذاب وجدان میگیرم،همسرمم از دستش خسته شده هیچجا با وجودش خوش نمیگذره

وای عزیزم بچه منم همینه

پسر منم پیش من نق میزنه پیش مامانم امروز انقد بازی کرد میگه این بچه کجا اذیت میکنه

سوال های مرتبط

مامان ماهان😊 مامان ماهان😊 ۱ سالگی
مامانا بچه های شما هم اینجورین؟پسر من از صبح که چشم باز می‌کنه رو اعصابه نق نق می‌کنه تا شب تقریبا بگم هر چی میخاد حالت گریه در میاره کنترل میاره نق نق یعنی همون حالت گریه که برام بزن هر کاری داره یا هر چی میخاد نق نق می‌کنه یعنی قبلش یه گریه کوچولو می‌کنه که یعنی اینکارو برام انجام بدین اصلا هم تنهایی خودش نمیره بازی کنه مثلا می‌ره زیر پریز برق دستش نمی‌رسه نق نق می‌کنه که مثلا بیا کمکم کن اینو خاموش روشن کنیم کلا در طول روز همش در حال نق زدنه چیکارش کنم صداش خیلی رو مخمه اگرم بهش توجه نکنی الکی خودشو قرمز می‌کنه سرفه الکی می‌کنه که بهش اهمیت بدی در صورتی که من خیلی هم بهش اهمیت میدم و دونه دونه حرفاش گوش میدم ولی بازم قبل هر کاری نق می‌زنه شماهام بچه هاتون اینجورین یا من فقط باید صبر ایوب داشته باشم و این صدای نق نقشو تا شب تحمل کنم واقعا خسته کننده س یکی از صبح تا شب راه بره نق بزنه😑😐بگید که تنها نیستم و اگه راهکاری دارین بدین امیدوارم متوجه منظورم شده باشین🥴