مامانا
من خیلی ضعیفم
خیلی حالم بده. از دست خودم ناراحتم.
من همش میگم من نمیتونم همتا رو از شیر بگیرم. واقعا این توانایی رو ندارم.
همتا فقط باشیر میخوابه. تو خواب شیر میخوره اگه ندم بهش بیدار میشه. من خودم احساس ناتوانی میکنم. حالم بده. داغونم. چقدر سخته.

عزیزم فعلا هنوز وقت داری به خودت سخت نگیر❤️

دقیقا منم

عزیزم هنوز زود ناراحت نباش آروم باش هر وقت امادگیشو داشتی از شیر بگیره راستی سه روز بعد اینکه از شیر گرفتی از خواب بیدارش کن نصف شب سینو بده تخلیه کنه تا شیر تبدیل به کیست شیری نشه

پسر منم همینجوری هست

دقیقن مث پسر من
منم همش میگم نمیتونم

منم تا سه هفته پیش همینجور بودم شیر دخترم برام شده بود یه قول اما خدا را شکر همکاری کرد دختر من فوق العاده وابسته به شیر بود و با شیر می‌خوابید تو یه ساعت چند بار شیر منو می‌خورد نصفه شب بیدار میشد شیر می‌خورد چند بار یه دفعه زدم به سیم آخر تلخک زدم همون شب اول تو بغلم راحت خوابید با شیر خودم هم انقدر سریع خوابش نمیبرد

بگردم
داره نزدیک دوسالشم میشه میدونم چقدر سختت

اصلاً فکر نکن تنهایی ، دکتر به من کفت از شیر بکیرش وقتی که یکسال و نیم داشت بنده هنوز نتوانستم

شير يه طرف دق دادن سر غذا خوردن يه طرف اعصاب داغون يه ديگه هيچي

پسر منم همینجوری بود
موقع خواب برقارو خاموش میکردم در سکوت کامل میرفتیم باهم تواتاق یکم بازی میکردیم و بعدش گفتم بهش بازی بسه شب شده سرت و بزار رو متکا بخواب
خودمم کنارش دراز می‌کشیدم
اولش خیلی سخته مقاومت می‌کنه و نمی‌خوابه ممکنه گریه کنه
اما باید واقعا بی توجه باشی و دوباره تکرار می‌کرد سرت و بزار بخواب
هی اشاره میکرد که بهش شیر بدم میگفتم خودت باید بخوابی
بین شب هم بیدار می‌شد همینجوری
لباس پوشیده تر بپوش حداقل تا یکماه چون تا دوباره ببینه میخواد
چند روز اولش خیلی سخته گریه می‌کنه جیغ می زنه اما تموم میشه و عادت می‌کنه
شب موقع خواب قشنگ سیرش کن و مطمئن باش سیر باشه آب از آخر بهش بده یا شیر
توی روز های اول هم خیلی باهاش بازی کن تا خسته بشه و راحتتر بخوابه

ببین منم همین حرف و میزدم فقط یه کار کردم اونم این بود که یک روز تصمیم گرفتم و همون روز هم عملیش کردم این شد که تونستم

عزیزم اگه تدریجی بگیری اصلااااا بچه اذیت نمیشه
من سه هفته س پسرمو از شیر روز گرفتم شیر شبم خودش کم کم داره کمش میکنه
انگار از سرشون میفته
پسرم خیلی وابسته بود حتی یه لحظه هم غصه شو حس نکردم چون چند روز یکبار یک وعده شو کم کردم خودشم نفهمید چی‌شد از سرش افتاذ

ببین هیچ بچخ ای ب اندازه دختر من وابسته نبود حتی شام ناهار نمیتونستم بپزم همیشه گرسنه بودیم منو شوهرم از بس گریه مسکرد شیر میخوررد ولی گرفتم ی هفته اذیت داش تنوم شد

پسر منم اینجوریه منم همین حسو دارم

سلام منم دخترم مثل دختر شما با شیر میخوابه شبا بلند میشه بهش شیر میدم خیلی سخت از شیر گرفتن

نگو نمیتونم بگو میتونم و انجامش بده
تو شرایطش قرار بگیر و پا پس نکش
سه روز اول سختیشه

منم هر روز عزمم و جزم میکنم از شیر بگیرمش آخر شب شکست میخورم