سوال های مرتبط

مامان السانا مامان السانا ۵ ماهگی
پارت بیست و دوم
انگار رو اسمونا بودم میگفتم خدایا معجزه کردی برای زندگییم هزار بار شکرت یه ماه بعد خاستم برم سونو ببینم چند هفته ام دیدم یه ساعت دکترم فقط داره سونو میکنه پرسیدم چند هفته ام حرفی نزد گفتم چیشده گف ببین عزیزم حامله بودی ولی کیسه خالیه بچت درست نشده گفتم یعنی چی گفت حاملگی مولار هست بازم نفهمیدم چی گف گفتم نمیفهمم گف بچه خوره ها خوردنش😔😔 و ده هفته ای خدایا این چی بود دیگ تازه زندگیم داشت رو به راه میشد یه جوری دلم شکست خاستم دادد بزنم تو مطب اووومدم بیرون رفتم دکتر نشون دادم گف باید کورتاژ بشیی گفتم چرا اینجوری شده گف نمیدونم از ۹۹ درصد ادمای زمین شاید برای یک درصدش پیش بیاد یادم افتاد اون همه قرص خوردم اون موقع حامله بودم تازه اولاش بود به دکترم گفتم امکان داره از اون باشه گف اره امکان داره چون تازه بوده بچهه و اینا اینو تقصیر شووهر میدونستم خیلی وحشتناک بوود برام رفتیم شهرستان واسه کورتاژ نخاستم شهر خدم بشم چون گفتن امکان داره بعدا حامله نشی به شوهرم گفتم اگ اون روز اونکارارو نمیکردی منم قرص نمیخوردمو بچم الان سالم بودد همشون تقصیرر توعه اونم عصبی میشد داد میزد میگف تو خوردی من ک بزور وادارت نکردم رفتم واسه عمل همش لعنتش میکردم😪قرص زیر زبون گذاشتن تا رحمم چند سانت باز شه و بتونن بهتر کورتاژم کنن درد داشتم زیادی اون موقعم زنگ زدم براش شوهر جلوی مادر شوهرم نفرینش میکردمم و دعواش میکردممم