۸ پاسخ

حق داری
خیلی سخته، وقت نمیکنی به خودت برسی
از سلامتی خودت میزنی برای بچه.
منم گاهی دلم مرخصی میخواد کاش میشد.

ولی بدون در کنار سختیهاش شیرین ترین دوران مادر شدنت همین نوزادیه تا دوسالگی
که تمام جهان بچت توی اغوش تو و دستای خودش خلاصه شده
فکرش رو کن یه موجود ملوس و ناز با تک تک سلولهاش دوستت داره و به تو پناه میاره.نگاهت میکنه میگه چقدر به توجهت نیاز داره
بزرگتر که بشن دیگه نمیزارن بغلشون کنیم میخوان مستقل بشن.خودشان روی پای خودشان وایسند.
از این دوسال لذتش رو ببر

وا دختر آروم باش...یکم استراحت کن بخودت برس وبه این فکرکن همه بچه ها مریض میشن و همه بچه ها نمیخوابن گاهی...ما الان مادریم باید قوی تر از قبل باشیم...چون اون بچه کل چشم امیدش ماییم...شما دقیقا مشکل همسر منو دارین...اونم وقتی بچه سرما میخورد میخواست خودشو بکشه...منم با خودش داغون کرد...الان که بچه دوم داریم خیلی همه چیز عادی تر شده براش دیگه کمتر سخت میگیره...چون میدونه که میگذره همه چی

منم خسته میشم اما به روزهایی فکر میکنم که له له میزدم بتام یه ذره بیاد بالا امیدوار شم فقط خدارو شکر میکنم
انتظار خیلی سخته
۳ سال منتظر بودم
با دیدن هر بچه ای حالم بد میشد با شنیدن خبرای بارداری و....
اصلا به ادمی تبدیل شده بودم که شبیهم نبود...
خداروشکر کن فقط
هر ادمی رنجی در زندگی داره...
بعضی رنج ها خوبن بعضی بد...
خداروشکر کن که رنج شما از نوع خوب هست
الانم هر ثانیه هی بچتو ببوس بگو خدا ببخشید خدا ممنونم
هر چی بگم نمیدونی حال کسیو که منتظره یه بچست... خیلی سخته خییییلی...

عزیز خیلیم سخت نگیر باهاش بازی کن سر گرمش کن
من بخدا ۱۰ روزه مثل آدم نخوابیدم هر ی ساعت پاشدم تبش رو چک کردم شیرش دادم دوباره ب همین روال

عزیزم بچت بده یکم مادرت شوهرت خودت تنها برو بیرون ب مغزت استراحت بده

این نیز بگذرد عیب نداره به خودت سخت نگیر مگه ما مریض نشدیم زمین نخوردیم انسان همینه دیگه

سخته میفهمم
ولی دلت میاد بچه دار نمیشدی این حس قشنگو تجربه نمیکردی؟

وای نگو عزیزم دلت میاد بچته مادر فداکاره ناشکری نکن میدونم خسته ای منم گاهی اینجور میشم ولی نگو اینارو

سوال های مرتبط