۱۴ پاسخ

هر چیزی فکر و خیالش سخت تر از خوده اتفاقه

من ازاون نمونه هام ک فوبیای بچه دوم دارم طوری ک وحشت دارم نمیدونم چرا دیشب باخودم فک میکردم میگم نکنه این ترسم از بچه کوچیک علایم افسردگیه ،

من الان پنج ماهم ب نظرم شیرینه😅

بارداری سخته.بچه داری شیرینه با وجود سختیاش.بقول ی مامانی خدا گفته خودتونو ب سختیای شیرین عادت بدین تا ب سختیای بد نیفتین

من دومین باردار همش به همینا فکر میکردم
کولیک نداشت ولی ریفلاکس داره

اتفاقا واسه بچه های بعدی دلشوره کمتره چون تجربه داریم و اشتباهات گذشته کمتر اتفاق میفته برای همین بچه های بعدی بهتر تربیت میشن اصولا

کاش من باردار بشم با جون دل همه اینا رو قبول میکنم🥺

عزیز خدا بزرگتر از حد تصور ماست
وقتی اولین بچه رو به دنیا اوردیم داریم بزرگ میکنیم پس دومی هم میتونیم یا سومی
دومی که راحت تره چون تجربمون بیشتر شده
سنمون بیشتر شده
وقتی بیا شادی و هیجانش هم باخودش میاره اگر سختی داره شیرینی ها ی خودشم داره 🌱

اگه میترسی اقدام نکن چون همه اینا هست و خیلی سخته دوتا بچه شرایطش با یه بجه فرق میکنه اگرم همسرت راضیه تک فرزندی خیلی بهتره

دقیقا به خاطر همینا میترسم اقدام کنم..باز خوبه شما اقدام کردید

پسرمن تا یکسال و نیمگی کولیک داشت از غذا افتاده بودم توی صورتش کیست زد کلی بیخوابی کشیدم ولی انقدر دوسش دارم خواستم باز تجربه کنم بچه داشتنو.. اون موقع الکی خیلی حرص خوردم چون توقعم از بچه داری ایده آل بود اما الان واقع بین شدم

من۷ماه ام خیلی پشیمونم چون بارداری راحتی ندارم اصلا نمیتونم بخوابم همش استخوان لگنم درد میکنه

من الان سه ماهمه واقعا میترسیدم و وحشت داشتم انقدر این سه ماه حالم بده که خیلی بیشتر میترسم 😭🥺

همه همینن

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا توروخدا واسه یه دقیقه که شده خودتون رو بزارید جای من با بچه ای که دوروز دیگه ۴ سال و ۴ ماهش تموم میشه و دیگه ماشالله بزرگ شده و خوب هما چیزو می فهمه باید چی کار کرد با خدا دیگه خسته شدم بریدم ماهلین نشسته بود یه لحظه بلند شد دیگه تا کله اش پی پی کرده تو خورش اینقدر کرده بود که رسیده بود به کمرش و تا نزدیک گردنش پر از پی پی تمام لباساش و زندگی من از پی پی یکی شده بود خیلی عصبانی شدم بردمش تو حمام لختش کردم و شستمش‌ و دوتا هم محکم زدم رو بدنش و حسابی دعواش کردم آخه چقدر این وضعو تحمل کنه بچه ی ۲ ساله اگه بود تا الان یاد گرفته بود به مامانش جیش و پی پیشو بگه مشاوره هم بردمش میگه افتاده رو دور لجبازی باید صبور باشی و هیحی نگی آخه لجبازی تا کی تا کجا الان تو مهدشون به مربیش تا دلوین میخوادبره دستشویی میگه منم جیش دارم ولی به من نمیگه پی پی رو هم کلا نمیگه می دونم تاپیکم تکراریه ولی به خدا دیگه خسته شدم دیگه هیچ روشی هم جوابگو نیست رو این بچه چقدر صبورباشم و هیحی نگم اگه همچنان ادامه داشت چی اگه تا کلاس اول خواست این کارشو ادامه بده چی ؟؟از دیروز پیش همون مشاوره مهدشون می برمش رفتاردرمانی به امید اینکه خوب بشه اونجا هم خانومه گفت دقت و تمرکزشم خیلی پایینه و زود از یه جیزی خستا میشه میزاره کنار با مربی مهدشم و منم همین جوره همه رو خسته کردا دیگه این بچه 😭😭😭😭آخه یه بچه اینقدر باید خنگ باشه بابا دستم دیگه تا آرنج رفته تو گوهههه من با کارهای این بچه چطور فرشامو بدم بشورن واسه عید😫😥