۵ پاسخ

ممنون که تجربه تو با ما مامان اولی ها در جریان میزاری و باعث آگاهی ما میشی مامان مهربون😍

کدوم بیمارستان زایمان کردین؟؟

چطور فهمیدی ک نشتی داری ؟

خیلی خوبه کاری نکردی 3 سانت بودی
چطور ممکنه؟؟

.‌‌‌‌‌‌‌‌

سوال های مرتبط

مامان افرا❤️ مامان افرا❤️ ۹ ماهگی
منم زایمان کردم دخترا 😍
واس اب دور جنین دکتر بهم گفته بود یه هفته وقت داری یعنی ۳۹ هفته باید ختم بارداری بشی ولی هر دو روز باید بری برای نوار قلب منم پنجشنبه رفتم نوار قلب بیمارستان نوار قلب گرفتو دکتر گف به نظرم همین امروز باید بستری بشی واس زایمان منم بستری شدم بدون هیچ دردی فقط یه سانت بودم رفتم بستری شدم هی میومدن مایعنم میکردن سرم زدن ساعت ۵ بستری شدم ساعت ۱۰ شب هی شکمم سفت میشد درد میکرد هی کمرم درد میگرفت کم کم شدید میشد تا ساعت ۲ که شدم ۴ سانت دردام هی زیاد شدن باز اومدن مایعنه ۲ نیم ۳ دیگه خیلی شدید شد صدام در اومد گفتم بی حسی بیار گف یه سانت دیگ مونده گف برو زیر دوش اب گرم به زور رفتم و با مایعنه کیسه ابمو پاره گرفت خیلی بد بود دیگ نمیتونستم تحمل کنم جیق میکشیدم که دکتر بیحسی اومدم امپولو زدو دیگ انگار اب رو اتیش شد خیلی عالی بود دیگ درد نداشتم و راحت زور میزدم بچم هم ۵ نیم دنیا اومد ۹ هم رفتم بخش و الانم خداروشکر حال دوتامون خوبه
گفتم تجربمو بگم شاید به دردتون خورد❤️
انشالله همتون بسلامتی زایمان کنید
مامان سلین جون❤️ مامان سلین جون❤️ ۴ ماهگی
خب بریم براتون بگم از زایمانم...
من از اول بارداری فقط قصد زایمان طبیعی داشتم و اصلا به سزارین فکرنمیکردم
ماه نهم بودم که دکترم گفت من میخوام برم مسافرت اگه میخوای خودم باشم باید سزارین کنی در غیر اینصورت همکارم کارتو انجام میده منم خب چون دلم به طبیعی بود گفتم اوکی مشکلی نداره ولی شماره دکتر داشتم و تلفنی باهم در ارتباط بودیم
دیگه رفتم توی۴۰ هفته ولی همچنان خبری از درد نبود تا اینکه روز۱۲مهر دکترم گفت برو ان اس تی بده نتیجش برام بفرست من رفتم برای ان اس تی گفتن نوارش زیاد جالی نیست باید بستری شی منم اصلا آمادگی نداشتم کلی استرس گرفتم چون دکتر هم دکترهای انکال میومدن و هیچ شناختی نداشتم تو همین تکاپوها و درگیری ها بودم که گفتن میتونی امشبو بری فردا صبح باز بیا مجدد نوار قلب بگیر صبح روز۱۳بادل دردکمر درد از خواب پاشدم دیدم خیلی درد دارم رفتم دوش آبگرم گرفتم صبحانه خوردم و رفتم برای نوار بیمارستان وقتی که نوار گرفتن گفتن دردات شروع شده و باید بستری شده و معاینه پنج سانت بود
دیگه سریع کارهای بستری انجام شد و من ناباورانه و غیرمنتظره رفتم برای زایمان ....
من
مامان مهیار و ماهور مامان مهیار و ماهور ۴ ماهگی
صبحونه خوردم خونه رو مرتب کردم وسایلمو آماده کردم ب مامانم و همسرم زنگ زدم اومدن دوش گرفتم ب مامای همراه زنگ زدم گفت بیا بستری شو درد هم داشتم ولی درد آنچنانی نبود. ساعت دوازده رفتم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۲ فینگری برو بستری شو. تا بستری بشم یساعتی طول کشید از استرس داشتم میمردم بیمارستان هم خلوت خلوت بود اصلا زایمانی جز من نبود. دکتر برام یه قرص زیر زبانی داد همون اول کار یدونه سرم زدن تا ساعت ۳ شدم سه سانت مامای همراهم رسید کیسه ابمو ک زدن دردام شروع شد هی نوار قلب میگرفتن ازم منم ب خودم میپیچیدم ساعت ۵ نوار قلب و ازم جدا کردن من شروع کردم ب ورزش کردن و نشستن رو توپ. خیلی خیلی موثر بود مامای همراهم خیلی بهم رسیدگی میکرد موقعی ک درد نداشتم خرما و کمپوت آناناس و آب میداد تا فشارم نیوفته دیگ ساعت ۶ بود دکتر گفت بذار معاینت کنم دید شدم ۷ سانت خیلی پیشرفت کرده بودم (من از ۳۶ هفتگی پیاده روی رو شروع کرده بودم هر روز تو خونه هم آروم قر ریز میدادم هفته آخر بیشتر بود )