اشتباهت اینه که کلا اونجایی شما صبح غذای خودتون بزار دو ساعت برو پایین غذا و مرتب کاری اونارو انجام بده برگرد خونت اگر گفتن ناهار اینجا بمون بگو بالا کار دارم ریختم بیرون تمیز کاری کنم بچت بردار برو خونت باز عصر ۴ به بعد برو شام بزار و کاری دارن نصف و نیمه انجام بده برگرد خونت چون از اول کل روز اونجا موندی بد عادتشون دادی
عزیزم به همسرت بگو من دیگه روزهای جمعه وتعطیل نمیرم خودش به حواهرش زنگ بزنه بیاد پیش مادرش وگرنه همینجوری ازت بیگاری میکشن
با شوهرت صحبت کن میدونم واقعا سخت با بچه مریض داری هم بکنی چی بگم هرکدوم ب ی غم قصه شب زنده داریم و فکر و خیال پدرمون دراورده
معلومه به دخترش زنگ نمیزنه میگه بزار بچم بره سرکار بوی اینجا هست نوکری کنه.....وقتی بگی نمیام مجبوره مرخصی بگیره به مامانش برسه....اگه اینجوری پیش بری نابودی ...بچتم ار بین میره .چون نمیتونی بهش برسی
همه وقتی میبینن تو هستی معلومه خودشونو میکشن کتار ...دیگه نرو....فقط عصر ها برو سر بزن وقتی ام اونا رو دیدی بگو من دیگه نمیام شما که مادرتون هیت دلتون نمیسوزه بیاید
اخرهفته برو خونه مادرت یا شوهرت به خواهرش زنگ بزنه بگه جمعه تشیف بیارناهاردرست کن هم خودت بخورهم مامان ما نیستیم
کاراشونم روزی یکی دوساعت برو انجام بده برگرد توخونه خودت نمون نزافکرکنن هروقت که نیازت داشته باشن توهستی برا خودت و بچت وقت بزار هیچکس تواین دنیا به فکریکی دیگه نیست حتی شوهرامون
عزیزم خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند ،شما از روز اول نباید همه مسیولیت رو قبول میکردی دیگه الان فکر میکنن وظیفته
دخترش شبابیادیخورده کاراشوکنه وروزای تعطیل دوروزخودت وبزن مریضی غش کن 🤣🤣تاخواهرشوهرنکبتت بیاد اخرم میگن کاری نکرد همش دختره اومدخخ
عزیزم زیادی براشون توانتو گذاشتی عادی شده واسشون.توام اخر هفته ها برو خونه ی مادریت بمون بگو میخوام استراحت کنم دوروز.. خسته ام. تعارف نکن وگرنه خودت از پا میوفتی با بچه کوچیک
میفهممت خیلی سخته ولی خودت ب شوهرت بگوبدون هماهنگی باخواهرشوهرت حرف بزنه اینجوری ک اذیت میشی خیلی سخته یکماه توانجام دادی یک ماهم اونم بیاد چی میشه مگه مادرشه راه دوری نمیره زنگ زدن ب چ دردمادرشوهرت میخوره اخه وقتی کمکحالش نیست
باز خوبه شوهرت درک میکنه
این وسط جدای خودت که چقدر اذیت میشی که قدر هم نمیدونن بچت دو تربیته میشه خیلی آسیب میبینه
فقط خدا صبرت بده
منم خواستم رفتنموکنسل کنم بعدچون بااین رفتارش حرصم دادگفتم بدرک ولشون کردم رفتم بعدشوهرم به مادرش میگف این چه دختریه نمیفهمه مامانش عمل کرده تاحالانیومدیه اشغال ازروزمین برداره مادرش بش میگه توچه میدونی اون هرروزداره زنگم میزنه سراغمومیگیره😐😐هیچ توقعی ازاون ندارن منم شدم کلفتشون
واقعااین انصافه؟
خستم خیلی خستم نمیدونم چکارکنم ۴ماه کم نیست دیگه توان ندارم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.