وقتی مهمون میاد باهاش برید پایین بای بای کنین و برگردین بالا دیگه کم کم میفهمه که مهمون موندنی نیس
هیچکس هم نمیتونه بچهت رو ازت جدا کنه تا خودت نخوای پس نگران نباش
یه بار دیگه تعریف کرد از این داستانا بگو بچه با بچه فرق داره بچه من طبق تربیت من و باباش. جایی نباید بمونه
از همین الان وقتی که گریه میکنه اصلا اجازه نده بمونه یا با مهمون بره عادت میکنه بیچاره میکنه
عزیزم هرچی میخان بگن اشکال نداره مهمونی برین خونەشون ولی نذارش پیش کسی نذار از الان دوتربیتە بشه بگو بزرگ کە شد مستقل شد خودش میاد پیشتون حالا تا اون موقع
منم مادرشوهرم میگە بچەرو بیارین شمارو نمیخایم منم میگم بچە کە بدون مادر جایی نمیره
سخت نگیر اون هم ممکنه از رو دوست داشتن بگه بالاخره از قدیمم گفتن نوه خیلی عزیزه
منم مادر شوهرم میگه بچه رو بیار پیش ما تنهاییم حوصلمون سر میره
دختر بزرگم میره بعضی وقتا صبح تا بعد از ظهر پیش اوناس باهم میرن پارک بهشون خیلی خوش میگذره
ولی به دخترم یاد دادم که شبا باید خونه خودمون بخوابه
عزیزم بچه خودته
هرکس هرچی میخوادبگه یه گوشِت در باشه اون یکی دروازه
بچه هیچ کس روبیشترازمادرو پدر دوست نداره
و هیچکس نمیتونه مراقبش باشه غیرازخودت
پسرمن انقدر باباییییه که هرکس میبینه تعجب میکنه اما خب پیش هیچکس جز خودم دوام نمیاره
ادامه:بعد یهو گفت بچه ی اونا
با مادر شوهره خوبه
مادرشوهرر و دوست داره
بچتون چند سالشه؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.