ینی من تا دم در اون دنیا رفتم برگشتم
دخترم یه تیکه کوچیک نایلون نمیدونم از کجا ورداشت تا من برسم گذاشت دهنش سیاه شد خداروشکر تونست قورت بده بچه سیاه شد یهو من قشنگ مردم و زنده شدم زود آب دادم خورد شیر دادم خورد سرم داره میترکه

یا خدا
واقعا این کوچلوها چه کارهایی ک نمیکنن و خدا هم همیشه حفظشون میکنه باز خدا رو شکر ک مثل همیشه هواشو داشته

وای خدای من خداروشکر بخیر گذشته دفع میشه ؟؟

وای منم چند روز پیش نمیدونم این سر پیچ. ها هستن که میبندن پنج ظلعی هستن ی دفعه تو دهن دخترم بود اصلا نفهمیدم ی دفعه دیدم ی چیزی انداخت بیرو حالا که نگاه کردم واییییی مردم زنده شدم دیدم صد دفعه گفتم خداروشکر انداختش بیرون

پسر منم چندروز پیش یه تیکه چسب شیشه ای نمیدونم از کجا پیدا کرده بود گذاشته بود تو دهنش اصلنم مشخص نبود رفته بود گوشه لپش دیدم همش بی قراری می‌کنه هیچی نمیخوره یهو دیدم یچی سفید تو دهنش داره برق میزنه سریع درش آوردم بچه آروم شد هزاربار خداروشکر کردم که خفه نشده

منو‌بگو‌ امروز گزاشتم رو زمین سرش کوبوند به زمین از عقب یک‌اینچ زمین ضعف کرد کلی راهش بردم بازی تا گریه بند آمد پسر من از ده تا دختر لوس تره اشک میریزه بیا ببین دل یک صدا بلند نداره

با مدفوعش میاد نگران نباش همه مون تجربه های مشابه داریم حواست بیشتر جمع باشه عیب نداره صدقه بده

اخ خواهر این بچها تا بزرگ بشن نصف جونمون میکنن.
ما خونمون ویلایه و خونه ی پدر شوهرم طبقه ی دوم ما نشستن، پله هم بیرون تو حیاطه.
دیروز رفتم دسشویی پسرم در هالو باز کرده و خواهرش پشت سرش چهار دست و پا میره. تا از دسشویی دراومدم صدای خنده ی پسرم رو پله رو شنیدم دوییدم دیدم خواهرش تا پله ی دهم رفته بالا😢 قشنگ ایستادن قلبمو حس کردم بخدا نفسم بند شد

خداروشکر بخیر گذشته

وای خدا😭من سرم درد گرفت بخدا