سوال های مرتبط

مامان داداشی کوچولو و مامان داداشی کوچولو و ۲ ماهگی
پارت دو:تجربه زایمان عراق:
کم کم خونریزیم بیشتر شد دوباره بعد از ظهر رفتم گفت یک و نیم سانت باز شده و... برو سونو بیرون بیمارستان ماهم چند جا رفتیم بسته بود و چون آخرین سونوم ۳۸هفته بود گفتم ولش اومدم خونه😁
و همچنان دردم مثل پریودی بود که اونشبم خوابیدم خسته و. فرداش ک میشد شنبه یکم خلط های خونی پررنگ و زیاد شده بودن دوباره رفتم بیمارستان ک بعد از معاینه گفت سه سانتی بستری نمیشی برو ساعت سه و نیم بعد از ظهر بیا هواهم گررم منم خسته شده بودم واسه دوستم ماشین گرفتیم دربست خودم از بیمارستان تا خونه پیاده اومدم با همسر ک یک سانت و خورده ای طول کشید تا خونه اومدم خونه حموم آب داغ کردم دوباره گل گاو زبان خوردم و ناهار ساعت های پنج بود دوستم اومد با همسر رفتیم وسایل هامونم بردیم ک بدون معاینه گفت برو اتاق زایمان پرونده درست کردم و رفتم اتاق زایمان آزمایش ها هم ک صبح گرفته بودن داخل اتاق زایمان بهم انژیوکت وصل کردن و بعد اومد معاینه کرد
مامان برسام مامان برسام ۴ ماهگی
سلام تجربه زایمان من پارت اول ورم پا هام خیلی شده بود ۳۷ هفته و۵ روزبودم رفتم پیش پزشکم گفت خیلی ورم داری وزنم ام خیلی رفته بود بالا توی یک هفته ۴ کیلو ونیم اضافه کردم پزشکم گف باید همش آب بخوری غذا ممنوع بعدش گفت حالا برو توی تخت بخواب یک معاینه تم بکنم معاینه کرد ۳ سانت باز بودم نامه زایمان طبیعی رو داد رفتم بیمارستان ساعت ۱۱ ونیم صبح ساعت ۵ ونیم بعدازظهر هم بردنم اتاق عمل واسه زایمان همین طور که داشتم زور میزدم یهو فشارم شده بود ۱۹ اصلا سابقه فشار بالا نداشتم اما فشارم شده بود ۱۹ سر زایمان متاسفانه واژن ام پاره شده بود از اتاق عمل اومدم بیرون خونریزی شدید کردم تا ساعت ۹ شب دوباره بردنم اتاق عمل قبل از اینکه بیهوش شم متوجه صدای قیچی شدم دکتر داشت دوباره بخیه رو باز می‌کرد که بیهوش شدم بعد از اینکه بهوش اومدم دکترم به مادرم گفت امشب باید حتما بره ای سی یو فقط براش دعا کنین ممکنه تا صبح دخترتون زنده نمونه باید حتما بره ای سی یو وتحت مراقبت باشه یک شب توای سی یو بودم فشارم خوب شده بود بردنم توبخش یک شبم تو بخش بود بچه ام سر زایمان تنگی نفس گرفته بود وبردنش ان ای سی یو ۴ شب تو دستگاه بود
مامان آوا مامان آوا ۵ ماهگی
تجربه زایمان ۱
من برای ۱۳ تیر وقت سزارین داشتم که میشدم ۳۹ هفته تمام
سه شنبه صبح ۲۹ خرداد از خواب بیدار شدم دیدم لکه بینی دارم ولی هیچ دردی نداشتم یه ذره صبر کردم گفتم شاید زخمی چیزی شدم خودش خوب‌بشه ولی دوباره نیم ساعت بعد دیدم هنوزم لکه بینی دارم خلاصه زنگ زدم شوهرم گفتم پاشو بیا که بریم دکتر🤣 من خودم قمم ولی دکتر و بیمارستانم تهران بود(دکتر منیژه فرجپور که دکتر فوووووق العاده ای بود واقعا بهترین دکتری که تو زندگیم دیدم، بیمارستان خصوصی مهر)؛ زنگ زدیم به دکتر گفتیم اینجوری شده گفت یا همون قم برید nst یا بیاید بیمارستان مهر؛ دیگه ماهم چون اصلا دکترا و بیمارستانای قم رو برای زایمان قبول‌نداریم گفتیم میریم تهران ؛ ساعت ۲ونیم دکتر منو معاینه کرد گفت دهانه رحم ۴ سانت بازه اگر میخوای حتی میتونی طبیعی راحت زایمان کنی دارم بچه رو میبینم😂
منم اصلا آمادگی‌ نداشتم گفتم اصلا طبیعی نمیخوام گفت باشه پس برو کاراتو بکن بریم اتاق زایمان و عمل کنیم ساعت ۵ میریم اتاق عمل.
دیگه رفتم دستگاه nst بهم وصل کردن تا همه چیز تحت نظر باشه تا بریم اتاق عمل، دیگه چون اورژانسی هم شده بودم دکتر زنگ زد همه پرسنل اتاق عمل اومدن بیمارستان که عمل شروع کنن،
حالا تو‌ اتاق زایمان قبل از عمل من بخاطر معاینه دردا و انقباضام شروع شده بود خیلی دردای مضخرفی بود، سوند هم اومدن برام گذاشتن که خیلی حس مضخرفی بود😫😫😫
مامان افرا مامان افرا ۹ ماهگی