۵ پاسخ

ای جان ادامش رو بگو تا برم بخوام دیگه 🌱🌱

سوندواس چی وصلت کردن

چطوری نفس میکشیدی من استراحتم کلاس بارداری نرفتم بلد نیستم

آره فقط نفس ،سوند هم منم زدم درد نداره زایمان طبیعی

عزیزمممم🥺❤

سوال های مرتبط

مامان نیهان مامان نیهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من
صب ک بیدار شدم رفتم پیش دکترم کارای بستریم انجام داد نامه و برگه خام آماده کرد کله آزمایشات و سونو هارو پرونده کرد داد. بردم بخش بستری اونجا ام کارام انجام دادیم رفتم بخش زنان زایمان شوهرم رفت برام لباس اتاق عمل گرفت و دمپایی
لباسام عوض کردم یه پرستار اومد ازم آزمایش گرفت برد ک جواب آزمایش بیاد ببرنم اتاق عمل ولی چون دکترم همه وضعیت منو چک می‌کرده تو ماه ها میدونستم نیاز نیس تا جواب بیاد گفتن سریع آماده اش کنید بیارید
یه پرستار دیگه اومد برام سوند وصل کرد یکم درد داشت ولی خودتو شل کنی نفس عمیق بکشی درد و احساس نمیکنی چون من یکم لوسم دردم اومد😂
بد منو گذاشتن رو یه تخت دیگه بردن ریکاوری اتاق عمل دوباره شوهر و یه پرستار آقا جا بجام کردن رو یه تخت دیگه آقا و یه پرستار خانوم منو بردن داخل اتاق عمل
بعد گذاشتم رو تخت اتاق عمل کمک کردن نشستم سوند اذیتم میکرد یکم
نشستم یه دکتر بیحسی و بیهوشی آقا بود کمرم ضد عفونی کرد و بهم گفت صاف وایستا سرتو بنداز پایین اصلا هیچی نفهمیدم انگار یه سوزن کوچولو زدن بعد گفت تموم شد دراز بکش دستام بستم به بغل های تخت جلو پرده کشیدن
مامان نی نی مامان نی نی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
#سزارین
#نیکان_اقدسیه
دوشنبه نوبت عمل سزارین داشتم اما از شنبه شب دردای پریودی اومد سراغم که فکر میکردم طبیعیه چون تو کل بارداریم‌درد پریودی داشتم.
یه شیاف گذاشتم و استراحت کردم اما متوجه میشدم که این دردا سر یه تایم مشخصی میاد و قطع میشه ولی نمیخواستم باور کنم که درد زایمان اومده سراغم.
تا صبح تو تایم دردا از خواب میپریدم و ناله میکردم تا اینکه به خودم اومدم و دیدم بهتره بریم بیمارستان.
۶ صبح بلوک زایمان بودیم. منو خوابوندن ازم ان اس تی گرفتن اما دردی نشون نمیداد (این قسمت برام خیلی عجیبه که چرا نشون نداد)
ماما گفت پس باید معاینت کنم تا با توجه به شرایطت تصمیم بگیریم که اورژانسی هستی یا نه.
منم اینجا بود که داشتم سکته میکردم چون اصلا تصور نمیکردم برای سزارین بخوام معاینه بشم.
خلاصه معاینم کرد و گفت ۴ سانت باز شدی و شروع کرد به نصیحت که طبیعی بیار🤢
من اینجاها دیگه اصلا تو حال خودم نبودم‌ و فقط گفتم زنگ بزنید دکترم بیاد. بهش زنگ زدن و گفت ببریدش اتاق عمل تا من خودمو برسونم.
شوهرمو فرستادن پذیرش و منم بردن برام آنژیوکت زدن که اصلا درد نداشت و سوند وصل کردن که خیلی احساس سوزش داشت ولی وحشتناک نبود.
نشوندنم رو ویلچر و بردن اتاق عمل
مامان دیان مامان دیان ۸ ماهگی
#تجربه سزارین 🌻🌷پارت دوم
بعد منو بردن توی اتاق عمل همه خیلی خوب و مهربون باهام رفتار میکردن من از ترس قبل از زدن بی حسی لرز تمام بدنمو گرفته بود حتی نمیتونستم از روی تخت خودم برم رو تخت اتاق عمل و جدبه جا بشم خلاصه کمکم کردنو دکتر بیهوشی بهم گفت آماده ای فقط میخوام الکل بزنم به پشتت ولی خودتو مثل میگو کن و شونه هاتو شل بگیر و تکون اصلا نخور گفتم آمپولو بزنید 😁و زد بهم گفت آفرین واقعا ازین قسمت بخوام بگم درد اصلا حس نمیکنید نهایت از درد یه آمپول عضلانی هم خیلی کمتره بعدش بهم گفتن سریع دراز بکش سوند رو میخوایم وصل کنیم و شروع کنیم من نمیدونم من سر نشده بودم یا سوند واقعا درد داشت حتی بعد سری هم موقع وصل کردن سوند من درد داشتم و سوزش که خب کوتاهه بعدش کامل سر میشی و یادت میره من که از ترس کلا رو ویبره بودم ولی وقتی پام سر شد دیگه فقط بالا تنم میلرزید😁😂خلاصه حالم اون وسط خیلی بد بود یهویی داشتم شکممو فشار میدادن که نینیو بیرکن بیارن دردی نداشتم ولی فشارش انقدر محکم بود گفتم آی دندم و بعد صدای بچه رو شنیدم🥹😍
مامان محمد حسین 👼🏻 مامان محمد حسین 👼🏻 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من ۴
خلاصه که بین. درد ها فقط ها فقط متوجه می‌شدم که ماما ها بهم داشتن ورزش میدادن تا اینکه دکتر گفت از تخت بیاد پایین و حالت دستشویی ایرانی و بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن و گفتن فقط موقع اوج دردهات زور بزن وگرنه دهانه رحم تورم می‌کنه و بچه گیر می‌کنه ، نشستم و فقط فقط موقع درد ها با تمام توانم زور میزدم و بقیه اش رو فقط حس می کردم کمرم و لگنم داره از درد و فشار ۲ نصف میشه ،از زور درد یکبار هم استفراغ کردم تا اینکه دکتر گفت بیارینش رو تخت زایمان ،سریع بردن رو تخت و بهم ماسک اکسیژن دادن ولی دکتر گفت پاهات رو روی این قسمت جای پای تخت نذار به جای اون پاهات رو به میله اش تکیه بده و تاجایی که میتونی باسنت رو به پایین تخت نزدیک کن ،دقیقا مثل توالت ایرانی ولی خوابیده و موقع درد ها زور بزن و خداییش همه کمک میکردن و موقع درد ها بهم میگفتن یک دو سه شروع کن و من فشار رو شروع میکردم در همین حین بود که حس کردم واژنم داغ کرد و متوجه شدم واژنم رو کاملا بی حس کردن و داشتم حس میکردم که دارم کاملا باز میشم ...
مامان Kian💙👶🏻 مامان Kian💙👶🏻 ۷ ماهگی
تجربه زایمان:

روز بیست و سوم اسفند بدون هیچ دردی تو هفته ۳۹و۶روز رفتم بلوک زایمان
تنها دردی که داشتم شب قبلش از پهلو درد خوابم نمیبرد
اونجا گفتم زرداب بالا اوردم و حالت تهوع دارم درصورتی که من کل بارداریم بالا میاوردم الکی گفتم همون موقع فقط پیش اومده بستریم کنن
معاینه شدم یه سانت بودم ولگنمم بشدت خراب چهار روز قبل هم معاینه شده بودم همون یه سانت دکتر اومد ماما گفت معاینش کن تا بدونی چی میگم بعد معاینه کرد و گفت حق داری
رفتن و جراح اوردن معاینه کرد شیکممو هی دست میزد درد داری یا نه پهلو راستمو فشار میداد درد میومد
بعد گفت سونو بگیرن سونو گرفتن جوابش اومد اومدن امپول فشار زدن
یه ساعتو نیم سروم وصل بود من نیم ساعت درد شدید داشتم جوری ک دگ نمیتونستم نفس بکشم فقط صلوات میفرستادم
مامایی که قرار بود زایمانمو انجام بده اومد معاینه کرد گفت یه سانتی رفت بیرون
صداشون میومد که میگفتن این هنو یه سانته لگنش داغونه و...
بع ماما گفتم میخام برم دسشویی نوارقلبو بازکردنو سرمو قطع کردن اجازه دادن برم بعد اومدم خدمه گفت استراحت کن بیان سوند وصل کنن بهت گفتم مگه طبیعیم سوند وصل میکنن
گفت تو طبیعی نیسی قراره ببرنت سزارین
دکتر به بهانه اپاندیس نامه سز داده بود
بردنم اتاق عمل دوساعت بعدش و تو بیست دقیقه بچمو دراوردن و اپاندیسمم برداشتن گفتن بزرگ شده بوده
دردای بعد سزارین واقعا نفس بره اما با شیافو سروم هایی که میزنن
قابل تحمله اما من همون نیم ساعت درد طبیعی داشتم مرگو به چشمام میدیدم
گرچه بدن هرکی متفاوته بدن من رو طبیعی جواب نمیداد من همچنان درد دارم تو سزارین اما بیشترش بخاطر اپاندیسمه
تمام:(