۲۲ پاسخ

چرا اتفاقا ادم به شیرین کاری های بچه میخنده کیف میکنه ، زیادم سخت نگیر ، من و شوهرمم حساسیم ولی بعضی وقت ها ول کن ، من بعضی وقت ها به چیزی مسخره میخندم میبنم رایان به خنده ی من خنده میکنه ذوق میکنه منم هی ادامه میدم الکی الکی غش میکنیم

ما به شیرین کاریهای بچه هامون میخنیدم مثلا باهم نشستیم تعریف میکنیم میخندیم

عجیییب سخت میگذره گاهی وقتا دلم واسه دو نفره هامون تنگ میشه ولی در کل زندگی الانمو خییییییییلی بیشتر دوست دارم تا قبل بچه داری

عزیزم دنیارو هرجور بگیری همونجوری میگذره 💖
هر دوره ای از زندگی سختیا و خوشیهای خودشو داره ماییم ک انتخاب میکنیم قوی و خوشحال باشیم یا جور دیگه...

بچه ی اول فقط نگرانی و استرس و فکرو خیاله و بی تجربگیه🤦🤦🤦من از استرس همیشه عصبی بودم سرش هیچ لذتی نبردم از بچگیش🙂واسه نیکان بچه دوم خییییلی بهترم تجربم بیشتره فقط لذت میبرم میخندم به بامزگیش

حرف دل منو زدی ولی من به کسی نمیگم به خاطر ترس از قضاوت چون یکی دو باری که گفتم بهم گفتن ناشکری میکنم واقعا نمیفهم چه ربطی داره

از وقتی پسرم اومده بیشتر عاشق هم شدیم

عزیزم، ما دوتایی تعریف میکنیم میخندیدم شاغلم هستیم!

خسته که میشی مخصوصا روزایی که مریض هستن یا غذانمیخورن خستگی۱۰۰برابر میشه منم قبل دخترم بدنیا بیاد با شوهرم همیشه میرفتیم بیرون خوش می‌گذشت الان خداروشکر خوبه با وجود دخترم اما این دوران گذری هست

نا شکری نکنید درسته بچه داری سخته یه موقع هایی انقدکلافه ای از دستش که دلت میخادجیغ بکشی ولی نگاه به صورت مهربونش میکنی میخندی این تمام لذت دنیاس

با بچه داری که نه سخت نمیگذره.خدا رو شکر دخترم خیلی آرومه و اذیت نمیکنه.
ولی خب از یه طرف دیگه سخت تحت فشار عصبی م و میبینم چقدر بچه م اذیته با رفتارامون🥲🥲🥲

برای من ک اصلا هیچ کمکی ندارم واقعا خیلی سخت مگذره🥲

منم خیلی خسته میشم دخترمن خیلی لجبازه خیلیییی همش نق وگریه
عزیزم دخترتون راه می‌ره ؟

سخت نگیر، میگذره و میره و دلت برا این ذوز هام تنگ میشه، سختی داره، درگیری داره ولی اگه خودتم این وسط سخت بگیری بدتر میشه
شل کن بره😂

سخت نیست عزیزم
ما مادرای امروزی سختش کردیم !
چون نهایت یک یا دوفرزند بیشتر قرار نیست بیاریم
و چون آگاهیمون نسبت به مادرای قدیمی بیشتره ؛ این مسئولیتمون رو چندبرابر کرده و حساسیت ها رو بیشتر 😥

اوهوم خیلیییی🥴

خیلی من یه مرده متحرک م نابود شدم

چرا من برعکس شمام😶😶

من این مدت خنده های از ته دلم خیلییی بیشتر شده
خیلی وقتا خوشحالم
خستگی هام به اندازه یه مادره خیلی زیاد نشده

خیلی خوب و دوست داشتنی روزام😇

دقیقا منم همین حس رو دارم خیلی خستم
همش فکر میکنم با چی میتونم حال خودمو خوب کنم اما میبینم هیچی نیست

سخت میگذره خیلی سخت انقدی ک اگه تا صبح برات بنویسم سخت میگذره و خسته ام بازم کمه. حتی با نوشتن این جمله بغض گلومو گرفت.

دقیقا🥲

دقیییقا همینه ارزوی اینک یکم‌خودم‌باشم برای خودم‌باشم یه فیلم‌ببینم لم بدم‌گوشی نیگا‌کنم وسواس خوراک و شکم نداشته باشم و هزااااران‌چیز دیگ ب دلم مونده

سوال های مرتبط