۱۳ پاسخ

خونه خودموبه همجاترجیح میدم

مادرم یه شب بیمارستان اومد پیشم پدرمو دراورد
دو روز نیومد تنها موندم بعدشم شدید دعوامون شد دیگه نذاشتم بیاد
عمه ام سه شب موند پیشم
بعدشم مادرشوهرم
روزا خیلی سختیو گذروندم نگم برات

خونه خودم موندم مامانم اومد یک هفته موند پیشم

من حتی زایمان اولو هم خونه خودم موندم تنهایی هم کارای بچمو روبه راه میکردم ..هرحز هم نمیرم جایی اکه ده تا بچههم خدا بهم بده ...طفلی مادرا مگه گناه کردن بنده های خدا هم مارو از بچگی بزرگ کنن هم بچمونو ☺️😅😅😅

خونه مامانم بودم ۱ماه‌و‌نیم
چون پسرم ۲ساله بود خیلی سخت بود برام

۲۰ روز خونه مادرم بودم یه هفته ام صبح ها مامانم میومد تا شب دوباره میرفت ما نزدیک بودیم....خانواده شوهرم هم نیومدن اصلا فقط موقع نامگذاری آمدن برا خوردن و رفتن

خونه خودمون بی کس وتنها هیشکی نمیومد کمکم گاهی خواهرم سر میزد اونم دیسک کمر داشت نمیتونست

تا ۱۰ روز مامانم بود دیگ رفت

من خونه مادرشوهرم رفتم.

رفتم تا 12روز بعدش اومدم
شوهرم خیـــــــــــلی کمک میکرد

مامانم اومد بیمارستان
بعدم باهم رفتیم خونشون

مامانم اومد خونمون تا ۱۰ روز موند بعدش رفت. منم دیگه خودم به بچه ها و خونه میرسیدم. سخت بود ولی خدا کمک کرد

مامانم اومد خونمون ی روز رفتم اونجا فقط اونم ب اصرار خودش گفت
چون هیجا مثل خونه خودم نمیشد برام راحت بودم کلا

سوال های مرتبط