غذا رو من معمولا شب قبل میپزم،قبلا برای ظرفا اذیت میشدم الان ماشین ظرفشویی خریدم دیگه صبح تا شب ظرف میذارم توش،شب موقع خواب روشنش میکنم
هر وسیله ای رو که بر میدارم بلافاصله سرجاش میذارم.بچمرواز همون موقع تولد به مادرشوهرم عادت دادم که بعدا میخواد پیشش بمونه اذیت نکنه...بچه اولم کلا فقط شیر خودمو میخورد ولی بعد یکسالگی دیگه فقط موقع خواب شیر میخورد...خیلی اذیت میشدم ولی پسرم رو از سه روزگی عادت دادم هم شیرخشک بخوره همشیر مادر
هر روز هفتهرو برای یک کاری میذارم مثلا یک روز گردگیری یک روز جارو برقی یک روز اتو و ...
کارهای خونه رو هر روز و همون لحطه انجام میدم نمیذارم رو هم جمع بشه غذا رو یه روز قبل میذارم و فردا ظهر گرمش میکنم و اکثرا تو فریزر کباب مرغ و کوبیده و همبرگر و کوفته و .. اینا دارم برا وقتهایی که غذا نداریم.وقتهایی که نبودم پیش دخورم چون پیش مامانم بود شیر خشک میخورد و بی تابی نمیکرد.
کارهای خونه ک با شوهرم تقسیمه گاهی وقتا من پخت و پز میکنم گاهی اون نظافت خونه هم همینطور
بچه پیش مامانمه عادتش دادم ب ی اهنگ خاص معمولا رو پا بذاره با اون اهنگ یا تو پتو یا چادر بپیچه تکون بده مث گهواره میخوابه اخه دختر من خیلی بدقلقه
غذاشم ک چند وعده مامانم بهش غذا میده تا من برسم
من که هنوز دغدغه اشو دارم
ممنونم بابت راهنمایی هاتون
خدا بچه هدی گلتون رو براتون حفظ کنه
من پسرم بزرگه.ناهار و همراهش میبره مهدشون...ناهارخودمون یا شب قبل درست میکنم یا همون روز.من یکساعت زودتر از همسر و نسرم خونم
بچه من شیر خشکیه به شوهرم گفتم اون موقع که من میرم سر کار تو پیش بچه باش بعد از ظهر هم به دوستم گفتم بیاد یه مبلغی بهش بدم تا خودم بیام خونه بچمو به هیچ عنوان به کسی غیر از اینا نمسپارم چون گناه داره زبون نداره هنوز معنی خطر رو نمیدونه بعضی ها هم چشمتو دور ببینن هر چیزی به بچه میدم بعضی وقتا چهره درون آدما تو دلم میاد احساس می کنم در نبودم بچمو دعوا کنن
برای من اینجوری بود که همسرم هم تو کارهای خونه کمک میکنه. و اینکه ما رفت و آمد و مهمون نداریم زیاد که نگران تمیزی همیشه خونه و تدارکای مهمونی باشم تا جایی که میرسیم تمیز میکنیم گاهی هفته ای یه بار غذا از بیرون میگیریم کلا سخت نگیری میگذره من ماشین ظرفشویی هم کمکی دارم ولی راجع به غذا هم خودم هم همسرم سخت نمیگیریم غذاهای ساده هم میخوریم یا از بیرون میگیریم جایی که کیفیتش خوبه
سلام عزیزم
من از هفت ماهگی شیرخشک شروع کردم براش ، الان هم شیر خودمو میخوره هم شیرخشک ولی شیرمخیلی کم شده، اوایل سینه م یکم سفت میشد تا می رسیدم خونه میخورد خالی میشد، الان دیگه مثل قبل سفت نمیشه
شیرخشک بخوره راحت تر میتونی بذاریش، وابستگی ش هم کمتر میشه کمتر اذیت میشه
غذا همیشه نمی پزم، چون بچه راه میفته نمیذاره کاری کنی، صبرمیکنم شوهرممیاد اونبچه رونگه میداره کن می پزم یا برعکس
غذای خورشتی اینها هم توی فریزر دارم از قبل یا غذای آماده مثل ناگت و همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده و اینها همیشه توی فریزر هست که اگه نرسیدیمآشپزی کنیم اونها رو بخوریم یا از بیرون میگیریم، ولی برای بچه هر شب یه چیزی میپزم
منم خیلی این دغدغه هارو دارم. با اینکه بچم هنوز دنیا نیومده از حالا تو فکرم که بعدش میخوام برم سرکار بچمو کجا بگذارم ، چیکار کنم اذیت نشه یا چجوری برنامه ریزی کنم که به همه ی کارام برسم ...
حالا من چون شاغلم چندتا کاری که خیلی بهم کمک کرده رو برحسب تجربه ام میگم : همیشه بعد از پخت غذا همون موقع ظرفارو میشورم و آشپزخونه رو تمیز میکنم بعد میرم سراغ کارای دیگه ... اینجوری آشپزخونه همیشه مرتبه !
از روز قبل برای فردا برنامه ریزی میکنم که چه کارهایی رو باید انجام بدم اینجوری زمانم مدیریت میشه.
ناهار رو بعضیا شب قبل آماده میکنن اما من همون روز وقتی از سرکار برگشتم اماده میکنم چون شوهرم ۳ ساعت بعد از من میرسه خونه اینجوری زمان کافی دارم حالا برای هرکسی شرایط متفاوته
سعی کن شیر خشک براش شروع کنی
هرروز باید برید سرکار؟
کارتون چیه؟
امکانش نیست چندروز در هفته برید؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.