۱۰ پاسخ

اجتمالا همسرت از نظر عاطفی تامینت نمیکنه؛ درسته؟؟ من وقتایی که شوهرم اینجوریه اینجوری میشم؛ ولی بازم سعی میکنم به زورم شده خودم بکشونم تینور اونوز اگه کاری حالمو خوب میکنه انجام بدم؛ ویتامین و آهنم فک کنم موثر باشه؛ اگه میتونی مولتی ویتامین و آهنم مصرف کن

گذشته ای که باعث اینقدر ناراحتیت میشه رها کن، شاید بگی گفتنش راحته ولی چاره ای نیست اگه فراموشش نکنی همه آینده خودت همسرت و بچه هات رو تحت تاثیر میده...
هیچ کس قرار نیست بهت کمک کن غیر از خودددددت.
هنوز سنی نداری
از همین حالا شروع کن تا می تونی با افراد سمی زندگیت کمتر رفت آمد کن.
کارهای رو بکن که بهت روحیه میده
مثلا قرار با دوستان مدرسه
زنگ زدن و صحبت کردن با آدم های که دوستشون داری و.....
فقط فقط خودت می تونی زندگی خوب و خوشی رو برای خودت و همسرت وبچه ات بسازی.
تا وقتی دوروبرت شلوغه روحیت هم خراب تر میشه
سعی کن همت کن از همین الان شروع کن.
مگرنه روزگار زندگی رو خدایی نکرده رفته رفته برات تلخ تر می کنه.

دقیقا منم همین طورم

ولی میگه هوا سرده برای بچه خطرناکه از خودمونم ماشین نداریم خیلی سخته پارسال خواهر شوهرام رفتن کربلا من تازه فهمیدم حاملم با اینکه گذرنامه هامونم گرفتیم دیگه به خاط حالگیم ترسیدم نرفتم هوا هم خیلی گرم بود امثالم رفتن شمال بازم به خاطر بچه نرفتم ولی الان دلم میخواد برم که شوهرم میگه دیگه دیره هیچیم نداریم که بریم

چون دیگه برا خودمون زندگی نمیکنیم همه زندگیمون شده بچه و شوهر
آهنگ بزار برقص
من تنها چیزی حس خوب بهم میده رقصه

دقیقا مثل من
منم خیلی بی انگیزه و بی حوصله شدم

اب لیمو بریز تو اب خوراکیت لاغر میشی

بی انگیزه وبی انرژی شدی.
ببین چی حالتوخوب میکنه انجام بده.تنبلی نکن
حموم زیاد برو.موهاتو مرتب کن.لاک بزن.
روحیت بهترشد ب کارای خونتم برس

یکم بخودت برس مو رنگ کن لباس جدید مناسب ارزون بگیر تنوع بشه برو با پسر نانازت پارک پاساژ بیرون هیچکی به داد آدم نمی‌رسه که عزیز من همه مث همیم انشالله غذا خور بشن شیش ماه بعد خیال آدم راحت یکم سیر میشن بخوابن

راهی پیدا کردی به منم بگو

سوال های مرتبط

مامان گل پسر و بانو مامان گل پسر و بانو ۵ ماهگی
مامانا من دخترم 5ماهشه. پسرم دوسال و نیم والان با اینکه قرصم میخوردم باردارم بگذریم....

خیلییییییی تنبل شدم واقعاااا تمیز کاری بودم زبون زد همه بودم دست پختممم عالی بود ولی الان از وقتی باردار شدم داوم افسردگی میگیرم یه غذای ساده نمیتونم درست کنم همش تهوع بی حال خسته کلافه شدم بخدا پسرم که هر روز یه جور صبحانه میخورد الان یه چیز سر دستی مثل شیرینی موزی چیزی میدم بهش که فقط گرسنه نباشه برا دخترم غیر از پوره سیب زمینی چیز دیگه ای نمیتونم درست کنم خودمو شوهرممممم که هیچ توانای کاری ندارم قبلا روزی دوبار خونهام جارو برقی میکشیدم حتی یه استکانم نباید کثیف تو سینک می بود همش کل آشپزخونه همش گردگیری میشد سرایمکا تمیز بود سرویس یه روز در میون تیرک زده میشد لباسا همه تاشده تو کمد بود هیچی بهم نریخته بود ولی الاااااان انگار تو خونمون بمب منفجر شده خداییی همسرم خیلی با درکع همش ظرفارا میشوره هر چند روز یبار جارو میزنه سطحی خونهارا جمع میکنه ولی اون چیزی که باید بشه نمیشه
کلافم بخدا نه سیب زمینی ساده نمیتونم سرخ کنم کلا بی حالم از بس نمیتونم چیزی بخورم بلند میشم همش سرم گیج میخوره میخوام بی افتم همش خستم خودمو نمیتونم تکون بدم خسته ترینم بخدا بیایین دلداریم بدین