۵ پاسخ

ی بار رفتم عطر فروشی بعد داشتم با گوشی هم صحبت میکردم حواسم نبود شیشه خالی های عطر هارو بو کردم 🤣😑

😂😂😂😂😂من سوتیت خوندمیاد سوتی خواھرم افتادم
دو سالی بود خواھرم عقد بود رفتہ بودیم پارک بعد موقع برگشت خواھرم یھو یک دختر رو دید شروع کرد بہ سلام و احوال پرسی اون بندہ خدام پاشد روبوسی و فلان بعد کہ ازشون دور شدیم پرسیدم کی بود زد زیر خندہ گفت نمیدونم فکر کردم از فامیلای شوھرمہ 😂😂😂گفتم پس اون چرا احوال پرسی کرد 😂😂خلاصہ جفتشون فکر کنم ھمو اشتباہ گرفتن

سلام منم شب تاصبح بیداربودم دخترم واکسن زده بود بعدش مهمون اومدبرامون بعدخواستن برن گفتن ببخشید که مزاحمتون شدم منم هواسم نبود گفتم خواهش می کنم که مزاحم شدید😁😁😁

تو تاکسی خاستم بگم اقا همینجا پیادم‌میشم. یهو زبون نچرخید گفتم سلام مرسی همینجا پیاده میشم 😂😂

من رفتم مسجد جشن بود من رسم اینا رو نمیدونستم یهو همه نشستن فکرکردم بازم بلند میشن اخه چن بار بلند شدن ونشستن من بین اون همه بلند شدم وسط هم بودم وای خدای من ابروم رفت

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۵ ماهگی
چقد دلم گرفته
زنعموم که رابطمون تقریبا صمیمی بود چند وقت پیش بچه‌م بغلم بود دستشو بوس کرد من به نشونه احترام کشیدم گفتم وای زنعمو کوچیکته دستشو نبوس
منظورم این بود که اون بزرگواره مثلا تعارف کردم
دیدم ی مدت سر سنگینه
الان به مادرم گفته ناراحت شدم دست بچشو کشیده من خواستم ببوسمش
و ی جورایی قهر کرده تا اینجا رو داشته باشید
ی بارم بچه ام حدودا ۱۵ روزه بود شب گریه کرد مادرم اوند کمکم بده مثلا با دوتا دست کتفشو گرفت بلند کرد من ترسیدم گفتم مامان اینجوری نه
خطر داره بچه منم ۲.۲۰۰ گرم بود اون موقع
دیروز با مامانم داشتیم بحث زنعموم رو میکردیم
گفتم من حساسم
مادرم گفت آره اون شبم بچه‌ت رو از دستم کشیدی من هنوز به بچه تو دست نزدم فکم چسبید زمین که من چقد ساده ام . مردم میزان میگن مادرم کمکم میکنه اونوقت من ....
اون لحظه فهمیدم مادرم هنوز به بچه من دست نزده نه از نگرانی برا بچه‌م از سر لج و قهر با من
افتخارم میکرد
برا خودم متاسفم واقعا تو این شرایط کم نگرانی دارم اینام اعصابم رو خورد کردن