یه لحظه رفتم آشپزخونه، صدای پسر کوچیکم اومد ک داشت خفه میشد انگار رفتم بالا سرش دیدم پسر دومم ک ۱۹ ماهشه دستشو گذاشته جلو دهن بینی بچه محکم فشار میده ، موندم آخه این چیزا رو چطور میدونه اینطور خفه می‌کرد بچه رو دست وپام سست شد از ترس واقعا خیلی سخته تو این سن اصلا بچه نیارید لاقل ۴ سال باید اختلاف سنی داشته باشن

بچه. توی رویا و عالم خیال هم دیگه نمیحام متنفرررم. از بچه

اون از جایی یاد نگرفته حتی نمیدپنه این کارش چه عواقبی داره فقط بچه ست

آخ عزیزم پسرت خیلی کوچیکه نمیدونه داره چیکار می‌کنه فقط بایدپسر ۳ماهته بزاریش جایی که دستش نرسه بزارش تو تخت

بزار داخل کریر همراه خودت ببر هرجا میری

وای خدا رحم کرد

وای خدا رو شکر بخیر گذشته
یه تخت چیزی بذار داخل سالن کوچولوت رو بخوابون روش
هم جلو دیدت باشه
هم اون یکی بچه ات نتونه بهش آسیب بزنه

وای ترسیدم نفسم گرفت
تو رو خدا ی جا نزار اون همراه خودت ببر یا در اتاق ببند

یا خدا خیلی مراقب باش من دیشبم ی پست اینجا خوندم ک بچه اولش دوسال نیم بود از بچه ی ماهه داشت لج میکرده اصلا فکرم درگیرشد

اصلا کوچولوتو تنها نذار

چون متوجه خطر نیس داره بازی میکنه، خدا بخیر گذروند

واییییییییییی خدا خب یجا بذارش دست اون بهش نرسه

اون نوزده ماهشه درکی از اینچیزا نداره
بیشتر مراقب بزرگه باش و‌توجه بیشتر به بزرگه بکن اونم طفلی گناه داره

عزیزم هرجا میری بزرگه رو با خودت ببر حتی آشپزخونه یا دستشویی

تنهاشون نزار اصلا
و دومی رو سرزنش نکن بزار لج نکنه

اصلااا ولش نکن منم خیلی میترسم همش فکرم پیششه تنهاش نمیذارم

سه تابچه فاصله سنیشون چقده