۵ پاسخ

😅😅😅

نوش جونش

ضرب المثلش هست کلاغ میگه از وقتی بچه درست کردم پرشکمم غذا نخوردم

منم از قم عین کتونی بچتو خریدم

آره واقعا منک دیگ عادتش دستم اومده اخرای بارداری همش باپسرم پیاده روی میکردم و باهاش وقت می‌گذروندم پیراشکی خیلی دوست داره ی دوبار دوتا میگرفتم برا هردومون میدیدم هیج دیگ گیر خودم نمیاددفعه ی دیگ چهار تا میگرفتم ۳تاشو می‌خورد میگفتم اگ دیگ اجازه بدی من این یکی رو بخورم میگفت ن بذارش برا بعدم 🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا من خیلی غصه دارم به خدا چشم به هم‌زدنی تند تند روزا و ماه ها میره من یکسال دیگه بیشتر وقت ندارم سال دیگه این موقع بچه ها سنجش دارن این سنجش سرنوشت سازه یک ماه بعد ورود به پیش ۲ این سنجش میگیرن ولی هنوز بچه های من خوب حرف نمی زنند دارم دیوونه میشم به خدا از هر دری دارم وارد میشم تا حرف زدنشون خوب خوب بشه الانم بازم نسبت به قبل خیلی بهترن ولی بازم کار کردن داره دلوین خیلی تلفضاتش اشتباه میگه مثلا به فراموش میگه حیاموش به دماغ میگه ماغال🤦🏻‍♀️باهاش تلفظ هارو کار پط کنم خیلی سختشه بیان کردنش بچه هارو مثلا بچه یای به کلوچه میگه پپچه 🙁هنوز خوب نمی تونه کلمات رو سر هم بندی کنه جمله ی کامل بسازه چی بشه چطور بشه یه جمله ۵ و ۶ کلمه ای بگه این از دلوین ماهلینم که تازه شده ۳ و ۴ کلمه ای 😫😫خدایا یعنی اینا درست میشن دقت و تمرکز و حافظه ی کوتاه مدت و حافظه ی شنیداری و دیداری ماهلینم ضعیفه به خدا ماهی ۱۰ تومن داریم خرجشون می کنیم نفس دارم براشون میزارم از جون و دل مایه میزارم
هنوزم بعد دوماه درگیر جیش و پی پی ماهلینم ای خدا چرا نباید بچه های من مثل بچه های دیگه کامل و واضح حرف بزنن 😥😥خیلی ناراحتم خیلی یعنی تا یک سال دیگه اوکی میشن ؟؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
روتین تکراری و خسته کننده ی زندگی من 🙄🙄🙄
حالا جدا از اون همه کار خونه و شام و نهار پختن اینارم بهش اضافه کن
روزی ۱۰ هزار بار دستشویی بردن بچه ها یعنی تا میام بشین دلی میگه مامان جیش دارم دوباره میام بشینم ماهلین میگه مامان حیش دارم بعد دوباره میام بشینم دلی میگه مامان چی داری بخوریم 😀دوباره میام بشینم ماهلین میگه مامان شیر می خوام دوباره میام بشینم اینبار باباشون میگه زن چی داری بخوریم 😐هیچی میوه میارم براشون دوباره میام بشینم دلوین میگه مامان آب می خواد باز میام بشینم نوبت ماهلین میشه 🙄🙄بعد نگاه می کنم میبینم عه نوبت به دارو دادن و غذا دادن بچه هاس شام رو میدم میبینم عه ماهلین پی پی کرده تو خودش🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️بعد دوباره میام بشینم دوباره پارت آخر دستشویی بردن و مسواک زدن بچه ها و پیش به سوی خواب 😀 دوباره میام بشینم اینبار مرد خونه شام می خواد و در آخر نوبت به خودم می زسه که مثل بدبختا یه بشقاب دستم گرفتم یه گوشه رو مبل نشستم دارم شام می خورم 😀همین قدر مضخرف ولی بازم میگم خدایا شکرت خواستم بگم هیجوقت از خدا دوقلو نخواین که سخت ترین کار دنیا دوقلو بزرگ کردن حالا این وسطا خودتم مریض باشی دیگه واویلا🤦🏻‍♀️