۵ پاسخ

انشالله که مشکلت حل میشه ایناهم میگزره امیدت به خداباشه عزیزم

عزیزم منم مثل خودتم بخدا بعد از هفده سال نازایی و دوتا سقط زمانی بهم خدا بچه داد که فهمیدیم بابام سرطان پیشرفته داره نابود شدم بخدا اصلا دلخوشی ندارم تو الان هم بگو یه تیکه سیسمونی برای این بچه نگرفتم خانوادم درگیر بابام هستن همه غمگین و ناراحت خودم اصلا حوصله هیچی ندارم مشکلات مالی کنه دیگه کمرمون شکسته نگو اصلا همه مشکلات دست به دست هم دادن امسال خدا اخرشو به خیر بگذرونه خواستم بگم فقط شماره نیستی که غمگینی منم همینم بخدا فقط خودت کمکمون کنه همینو میتونم بگم و بس

وای چقدر حالت شبیه منه
هیچی خوشحالم نمیکنه قبل زایمان افسردگی بعد زایمان گرفتم هرچی به روز زایمان نزدیک میشه بجای خوشحال بودن بی دلیل دارم افسرده تر میشم ،فکر میکنم با درد و دل کردن باخدا و گریه کردن سبک تر بشی ،بخدا منم موندم بااین حال بد چیکار کنم

هیچی نمیشه کرد فقط باید صبوری کنی ...
من کلی مشکلات روحی روانی توی دوران بارداریم برام به وجود اوردن ... که حتی فکرشم نمیکردم ... هیچکسی هیچ کمکی نتونست بهم بکنه فقط با گذر زمان تونستم خودمو جمع و جور کنم ...

فکر نکنم هیچکس بدون مشکل باشه،هر کسی به هرنحوی،دقیقا دغدغه های تو برای منم وجود داره،خیلی وقتا کم میارم گریه میکنم،اما این چیزیو تغییر نمیده جز اینکه خودمو اذیت کنم،میسپرم به خدا میدونم خودش همه چیو حل میکنه..توام همین کارو کن توکلت به خدا باشه

سوال های مرتبط