۲۵ پاسخ

به نظرم واسه اینا پیش دبستان خیلی زود بود باورکن با نیمه دومی ها میرفتن آماده تر بودن، بچه از لحاظ روانی خیلی مهم تره، انشالله موفق باشن🌺🌺

دختر من از ساعت شش صبح بیدار میکه مامان کی برم مدرسه از بش ذوق دا ره که بره

یه چندروز بره عادت میکنه .سربع دوست پیدا میکنه علاقمند میشه به مدرسه

دختر منم گریه کرد از صبح رفتم وایسادم حیاط جشن داشتن تا ظهر مجبور شدم امروز وایسادم تا فرا ببینم چطور میشه

پسر من دوماه داره می‌ره مهد هنوزم با گریه میره

من از صبح اونجا بودم تاظهر میگفت نری ها خودشم میلرزید از ترس

من پسرمو یکسال فرستادم مهد بازم الان استرس دارم نکنه بهونه بگیره
ولی بنظرم الان گریه کنن و یه مدت طول بکشه بهتره تا سال بعد چون الان یک ماهم نره چیز خاصی و از دست نمیده ولی سال بعد اموزش پایه کل تحصیلشه و عقب بمونن خیلی سخت میشه

پسر من فقط روز ارزيابي نميرفت داخل كه ازش تست بگيرن😶انقد وعده وعيد دادم تا رفت…ميگفت من اينجا نميام همون مهد خودمو ميخوام🤣ولي خب روز كلاس بندي خيلي راحت رفت…حالا سه شنبه نميدونم عكس العملش چيه😃روز اول مدرسشون سه شنبس…

پسر منم نموند اومد خونه 🥴🥴🥴

منم پسرم امروز ساعت 2 باید بره مدرسه استرس گرفتم حالا خوبه یکی از فامیلامونم باهاشه همسنن

عادت می کنه نگران نباشید خودت یه مدت باید باشی

وای خدا من هنو نبردمش اما دوسداره بینم امروز برگرده چی میگه دلم پیششه😭

باید کمکم میبردیش با فضا آشنابشه
ولی زور و اجبار بشدت مخربه

دختر من نیم ساعت هم نزاشت پیشش بمونم یعنی رفتم بردمش داخل کلاس اومدم خونه خداروشکر یک ساعت دیگ هم میرم دنبالش

ای کاش کنارش میموندی ،منم پسرم روز اول نمی‌رفت من باهاش رفتم داخل کلاس بعد کم کم رفتم بیرون کلاس،بعد خودش گفت مامان تو برو...

مهراد با وجود اینکه از سه سالگی میره اما سه ماه تابستون نرفت اینم بگم
امروز با گریه و بغض رفت داخل معلمش بهش گفت برو داخل رفت
کلا بچه حرف گوش کنیه
اما اینکه یکم گریه کرد و بغض داشت و تندتند اشکشو پاک میکرد که گریه نکنه خیلی سخت بود برام
مخصوصا اینکه با گریه به من لبخند میزد که وانمود کنه چیزی نیست

اخ اخ منم نگرانم خیلیییی دخترم وابستمه ۱۵ شروع میشه پیش دخترم

الهی 🥲
مامانم یادمه تا یکماه با داداشم میرفت
امروز پسر منم باید بره 🥲

ای واااای پس چرا😐

وای دختر من بعدظهریه قلبم تو حلقمه دختر😭

سلام عزیزم پسر منم روز جشن گریه میکرد چسبیده بود بهم. الان صبح بردمش سریع مدیرش دستشو گرفت بردش داخل میخواست مقاومت کنه مدیرش اشاره کرد برو بیرون‌. منم رفتم چند دقیقه بعد پیام دادم اوکیه گریه نمیکنه گفت نه شما برید. تازه پسر من پیش یکه. به نظرم مدیر و مربی خیلی مؤثرن..مهربونی و خوشرویی..

باهاش حرف بزن بگوبروپیش دوستات من ظهر میام دنبالت برمی گردیم خونه پسر من راحت رفت داخل

ی چند روزی باید خودتم بری تا با فضا آشنا بشه و عادت کنه

عهههه چرا آخهه؟تا حالا تنها نبوده؟

عزیزمممم قبلا مهد نبرده بودیش؟

سوال های مرتبط

مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۵ سالگی