من اینجا ۹۰ تا دوست دارم🤍🙂خدا حفظتون کنه...
خواهرانه و صادقانه بگم
یه مدته
حالم بدجوووور بده
نمیدونم بیخوابیاس
نمیدونم،زردیها و جیغ و داد نوزادم تو خون گیری و بستری شدن های ۱۰ روزه .چ زایمان اول.چه دوم...
دوره لجبازی نورا ...که خیلی بهم سخت گذشت!
خیلی اذیت شدم
یا چی؟؟
نمیدونم...
نمیدونم ریشه تو چی داره؟

اما خداپنو ببخشه😔انقدر عصبی شدم که...
در حال عادی خیلی خوبم!خیلی...!
دلسوز و مهربون
ارام و صبور
اما در ظاهر!!!

از درون آتشی و داغون
خسته و شکسته!

خدایا منو ببخش...علی منو ببخش🥺اما...
اما...
نصفه شبی علی رو از رو حرص فشاااار دادم
دق کردم...

مگه چیکار داشت بچه؟
مگ گناهش چیه؟
ساعت ده نیم‌خوابوندمش دیگه همششش ووول خورده وول خورده.هی پستونک مکیده هی وول خورده...بعدشم... ۱ سرحال بیدار شد و درصورتی ک من انقدر خسته ام و خوابم‌میاد جان ندارم!شیرم کم میشه!
حالا میدونم اون ک تقصیری نداره!
اما چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم؟چرا عصبی میشم؟
بچه ها من باید چیکار کنم؟
دیگه فقط زدم زیر هق هق...

کلا اخلاقای بدی دارم!
دسترسی هم ندارم ب یه مشاور و روانشناس خوب!

میدونی....
خودم خیلی خوب میدونم همه چیو
میدونم کجا کارم اشتباس
میدونم گجا باید چکاری کنم!
اما نمیکنم!
نمیدونم چطور بیان کنم!
همش تو ذهنم فکر و خیاله!
ب همه چیز فکر میکنم!
همش عصبی میشم و از کوره در میرم...
دوستای من امیدوارم نظرتون نسبت بهم برنگرده🙂
کمکم کنین...دعا کنین..چون این حالت خیلی بده واسمون😔

۱۴ پاسخ

عزیزم در خواست مو قبول کن

بیا بغلم که گریم گرفت😭

فاطمه جونم منو ببخش که دوست خوبی نبودم و آنقدر درگیر بودم الان تاپیکت رو دیدم
عزیزدلم همه ی اینایی که گفتی کاملا طبیعیه و همه ی ما درگیرش هستیم
صدالبته که شرایط تو خیلی سخت تره چون تو دو تا فرشته داری
عزیزم من یه مشاور خیلیییی خوب میشناسم که پیشش جواب گرفتم و هیچکسی رو رو دستش ندیدم
جز بهتریناس تو تهران
خواستی شماره تماسش رو میدم تلفنی هم قبول می‌کنن و خیلی کمک میکنه بهت

الهی قربونت برم من خوب میفهممت اجی اونشب هی اتنا میرف سمت دسشویی نزدیک ۱۰بار دستاشو شستم دفعه اهر دیدم در دسشویی باز کرده دستاشو داره میماله ب کف دستشویی انقد عصبیم کرد یهو زدم دم باسنش تا چندروز عذاب وجدان ولم نمیکرد
اصلا خود ادم می‌دونه حالش بده ولی نمیتونه کاری کنه دقیقا همچین تاپیکب زده بودم ک شما خودت بار ها و بارها مایه آرامش من بودی کلی راهنماییم کردی حس خوب دادی بهم
ولی طبق تجربه شخصی خودم
اسمشو میزارم افسردگی هی میاد سراغم ی وقتایی ابرازش میکنم ی وقتایی ام نقش بازی میکنم از تو حرص میخورم
خستگی و بی خوابی خودش خیلی مهمه عزیزم بزار پای همینا
در اخر تو داری زحمت دوتا بچه رو میکشی بلخرع سخته عزیزم
یکم بیشتر به فکر خودت باش مهربون تفریحاتتونو بیشتر کنید موزیکای آرامبخش گوش کنید

میفهممت فاطمه قشنگم🥺
من یه شب خیلی خسته بودم از بس نخوابید که زدم زیر گریه و محمد حسینم طفلکی همینجور با تعجب نگام میکرد از بس عصبی شده بودم هی میگفتم چرا نمیخوابی آخه با گریه☹️☹️
وقتایی که عصبانی میشی یا خیلی خسته میشی
به همسرت بگو حداقل برای یک ساعت یا یک ربع بچرو بگیره و ازت دور بشه
که بتونی یکم ذهنتو آروم کنی
یا اینکه اون لحظه فقط به این فکر کن که زبونشون گریس و نق نق و جور دیگه ای نمیتونن بهمون بگن حالشون چطوره

نمیخوام سرزنشت کنم چون خودمم واقعا مثل خودتم
له و داغون شدم این مدت
هم به خاطر بیخوابیه،هم اینکه شرایط تو سخت تره عزیزخواهر.
تو دو تا بچه داری و قطعا کارت از منم سخت تره

حتما از همسرت کمک بگیر، یا از پدر و مادرت که روزانه حداقل یه ساعت بچتو بگیرن بتونی یه ساعت استراحت کنی
که شبا اذیت نشی.

دورانی هست که همه مامانا واقعا اذیت میشن
منم خیلی از حس های تو رو تجربه کردم
ولی خب
بعضی وقتا پیش میاد دیگه

منم خیلی وقتا اینطوریم بعد خودم میشینم گریه میکنم

عزیزم درخواست دادم قبول کن🫶🏻

منم ی دوره ک پسرم نوزاد بود کولیک داشت رفلاکس پنهان داشت شیر نمیخورد اینطور شده بودم داد میزدم سرش خودم خسته بودم همش مهمون میومد خودم میدونستم از درون افسرده شده بودم.دیگ گفتم باید خودمو جمع کنم بلاخره این چند ماه میگذره بچم خوب میشه دیگ وقتی میخوابید منم ی چرت میزدم میگفتم کی بفکرمنه تا وقتی خودم ب فکر خودم نباشم هر روز کمتر سر بچم داد میزدم هر روز سعی میکردم مهربون تر بشم تا کم کم خداروشکر خوب شدم.همه چی به دید خودت برمیگرده پس سعی کن سخت نگیری بگو فچقش چند دیگه بزرگتر میشه راحت میشی توم

بیشتر مون تجربه اش کردیم فاطمه جان ... البته من داد و بیدادم بیشتر سر محیای طفلیه 😢 بعدش خیلی دلم میسوزه براش سعی میکنم خوشحالش کنم ولی خب اصل قضیه اشتباهه دیگه...
یکمم فک کنم مال سبک زندگی مونه غذاها و تنش ها و خلاصه همه چی...
منم فوق العاده معصوم و مهربون و آروم بودم البته الانم هستم 😁 به غیر از وقتایی که عصبانی ام🙈
نیاز نیست نگران نظر دیگران هم باشی گلی ... همه ی آدما کم و زیاد دارن
و فکر می کنم حل کردن این قضیه کار یکی دو روز نیست. باید ریز ریز کار کنیم رو خودمون
من ماه قبل رفتم پیش دکترم جواب آزمایش مو ببینه گفت همه چی خوبه من گفتم پس چرا من این همه عصبی میشم چرا هی بیخودی دارم پرخوری میکنم چرا این همه به هم ریخته ام گفت تو دو تا بچه داری الان همه تو شرایط سخت زندگی میکنن خیلی عجیب نیست به هم ریخته باشی چرا داروی آرامبخش نمیخوری بنویسم برات؟؟؟
و اونجا بود که گفتم تا دارو لازم نشدم باید حریف خودم شم ... راستش ترسیدم به قرص اعصاب فکر کنم . اکثرا هم وابسته اش میشن مامانم تو بچگی‌ام میخورد و دایم خوابالو بود و بی حوصله... گفتم نمی‌خوام قرص بخورم یه فکری به حال خودم میکنم .
الان گاهی شربت گلاب درست میکنم
گاهی گل گاوزبان دم میکنم خودم یه جوری خودمو ردیف میکنم حس می کنم اینجوری خیلی بهتره

عزیزم منم مثل تو ام تموم چیزهایی رو که گفتی منم اونطوری میدونم که چقدر داری اذیت میشی چون منم دقیقا دارم از این موضوع زجر میکشم

سلام عزيزم شايد كمكتون كنه
شماره ی تلفنی ۱۴۸۰، دومین شماره مشاوره تلفنی رایگان است که می توانیم به شما معرفی کنیم. این شماره متعلق به سازمان بهزیستی و دیگر ارگان های کشور می باشد که از ساعت ۸ صبح تا ۲۴ شب، آماده ارائه خدمات مشاوره تلفنی می باشد. شما می توانید مشکلات تحصیلی، روانشناختی، هیجانی، خانوادگی، روابط، عزت نفس، خودکشی، استرس و

خدا روشکر کن فرصت جبران داری.. وای به روزی که فرصته جبران نداشته باشی و این کارا رو انجام داده باشی🙏🏼

این حالو خیلیا دارن منم دارم درکت میکنم ولی واقعا سخته من خودم دارم تحمل میکنم

سوال های مرتبط