۳ پاسخ

منم یه ساعت پبش از دور نگاش میکردم میگفتم خداااا نگا دست داره ...انقد شکر گذار خدام ک باورم نمیشه من یه بچه بدنیا اوردم ک دستو پاهای زیبا و سالم با صورت مهربون و مظلوم داره ...خدا همه نی نی هارو نگهدار باشه ان شالله

آخی عزیزم خدا همه نی‌نی هارو برای مادر پدرها و همه مادر پدرهارو برای نی‌نی ها حفظ کنه🥹❤️

منم خیلی درد کشیدم ولی وقتی نگا پسرم میکنه همچی ازیادم میره و عشق میکنم وشکرخدامیکنم اصلا باورم نمیشه من ی مادرم من ی دختر سرکش و یاغی بودم وکاری الان ی مادر ساکت شدم🥲

سوال های مرتبط

مامان 🤎🧸روشا
🧸🤎 مامان 🤎🧸روشا 🧸🤎 ۶ ماهگی
سلام خانوما
دختر گلي ماهم به دنيا اومد خداروشكر اما روز سوم به دنيا اومدنش زرديش ١٥ بود گفتن بايد بياي بيمارستان بذاري زير دستگاه
منم سزارين دوممه خيلي عالي بود فقط روز اول خيلي درد داشتم ديگه بعدش خيلي كمتر بود با مقايسه با سزارين اول ، بگم اونايي كه سزارين دومي ميشن خيالشون راحت باشه، اماااااا من مجبور شدم ديروز برم بيمارستان همه اش نشسته بودم به خاطر عوارض بي حسي سر درد شديد و حالت تهوع دارم تا الان هركار ميكنم خوب نميشه، خيلي روز سختي بود ديروز ، ديگه امروز اومدم خونه همون يه روز سختي باعث شده بخيه هام عفونت كنه و خيلي زير دلم و بخيه هام درد ميكنه، عمه ام رو گذاشتم پيش دخترم، امروز زرديش اومده بود پايين ١٣ شده بود انشالله فرداهم بياد پايين تر و مرخص بشه

خلاصه به خاطر عوارض بي خسي خيلي حالم بده، دقعه قبل اينطوري نبودم به نظرم چون سرم زياد گرفتم اما اينسري يه سرم بيشتر بهم نزدن، خيلي هم مايعات ميخورم اذيت ميشم همه اش دلپيچه و اسهالم 😵‍💫😭😭
مامان جوجه تپلی مامان جوجه تپلی ۷ ماهگی
مامان ❤❤حسنا❤❤ مامان ❤❤حسنا❤❤ ۵ ماهگی
پارت دوم
همونجا بود که دکترم گفت این داره روند زایمانو خوب پیش میره و احتیاجی به وزنه رحم نداره و من روز چهارمی بود که اونجا بودم و از امون روز شروع کردن به زدن امپولای فشار به داخل انژیوکتم و دادن قرصای زیر زبونی و سرم فشار دردام شروع شده بود و تک و تنها داخل اتاقی بودم که ته سالن بلوک زایمان بود و اتاقای کناریم همه اتاقای تک نفره زایمان که صبح تا شب با صدای جیغای وحشتناک که زده میشد فشارم روی 13 ثابت بود با اینکه دفع پروتیین نداشتم و صبحی که بلند میشدم و همه چیز اون اتاق منو تا مرز سکته میبرد روز چهارم با دردای شدید فاصله 8 دقیقه گذشت و روز پنجمم با تموم معاینه هایی زیادی که روز چهارم منو کرده بودن و 4 بار معاینه تحریکی توسط یه دکتر و سه ماما و همش همراه با خون ریزی و لخته لخته بود و معاینه توسط دانشجوهای که اومده بودن برای اموزش خیلی درد داشتم و خجالت میکشیدم منو مثل موش ازمایشگاهی اذیت میکردن فقط گریه میکردم و به تموم ایمه متوسل شده بودم همه این قضایا تا روز 5 کشید و من روز 5 تازه به 3 سانت رسیدم بعداز کلی معاینه تازه متوجه شدم که رحم من به عقب برگشته و قوس داره و اینکه رحمم دولایس و زخیم و بچه بخاطر معاینه شدید فرار کرده بود به زیر سینه هام و هم بچه بهم فشار میاورد هم دردای زایمانی که باز نمیشدم به زور یه لایه رحممو با دستگاه پاره کردن و با گریه و التماسی که میکردم بهشون منو توی سه سانت کیسه ابمو پاره کردن وقتی کیسه ابم پاره شد متوجه شدم که حرکات بچه کامل کم کمتر شد به حدی که ضربان قلب بچه برای یکساعت رفت و ماماها اومدن بالا سرمو با عجله با وصل دستگاه تنفس